یادداشتهای نگین جوهر (3) نگین جوهر 1404/5/25 - 00:58 تربیت احساسات گوستاو فلوبر 3.9 16 پس از خواندن مادام بوواری، نمیدانم شاید تصویر آرمانی از گوستاو فلوبر ساخته بودم اما تربیت احساسات هم به من آموخت و هم مرا کمی گیج کرد. شبیه کسی هستم که در هزارتویی بی پایان گم شده است. تنها شادمانم که خواهم فهمید در انتهای این هزار تو عشق چه برای رو کردن دارد. به راستی در صفحات آخر کتاب، در حالی که نمیدانم عاقبت فردریک جوان چگونه خواهد شد اما از خودم میپرسم آیا تمام این فداکاری ها ارزشش را داشت ؟ 0 0 نگین جوهر 1404/4/20 - 19:35 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 495 این کتاب با وجود حجم کمش حرف بزرگی برای گفتن دارد و نویسنده روان ترین و زیبا ترین شیوه را برای گفتنش انتخاب کرده است. جایی در زندگی هم ما هست که به پشت سرمان نگاه میکنیم و گاهی چیز هایی می یابیم که نباید آنجا باشند. برای خوش آینده دیگرانی دست و پا میزنیم که اصلا از خواب هایشان هم اشتباهی عبور نکرده ایم. بهتر است رها کردن و آزاد از قید نگاه دیگران بودن را بیاموزیم. اگر در پستی بلندی های مسیر ما به این نقطه نظر نرسیدیم باید آماده باشیم تا دنیا به شیوه ای دیگر این کار را برایمان بکند. 0 0 نگین جوهر 1404/4/6 - 12:38 جدانشدنیها سیمون دو بووار 4.0 2 الان که در حال نوشتن هستم، به آخر کتاب نزدیک شدم. اما حال سیلوی را میتوانم بفهمم چون بعضی دوستی ها عمیق و زیبا هستند؛ خیلی بیشتر از آنچه به نظر میرسد. آخر قصه را نمیدانم اما از چیزی بی اندازه اطمینان دارم که آگاهی ما تاثیری در بهتر شدن حال مان ندارد؛ برعکس گاهی چون میدانیم اما باید سکوت کنیم ویران میشویم. چون سکوت یعنی نگاه کردن به آب شدن شمعی زیبا که نمیشود خاموشش کرد. حال و هوای نویسنده آرام آرام زیر پوست آدم میخزد. به خودت میآیی جایی پشت میزت، گوشه رخت خوابت یا روی کاناپه در حال غصه خوردن با کسی هستی که تا به حال او را ندیده ای اما گویی جایی درون تو به تازگی لانه کرده است. 0 19