یادداشت فهیمه
1404/6/16
سرگذشت چند نفر پناهجوی فارسی زبان در کمپی در پاریس... با لجن و سیاهی شروع میشه و هر چه میگذره سیاهی کمتر میشه -یا بهش عادت میکنی- و تلخی بیشتر و بیشتر میشه. من کسی رو که از طالبان و داعش و جنگ گریخته میفهمم، اما نفهمیدم آذر و خانوادهش از چه فرار کردن و چرا خودشون رو اینطور آواره کردن. دوستش نداشتم. + اینجا استوری گراف نیست که اگر بود هم تگ LGBT میخواست و هم خودکشی.
(0/1000)
فهیمه
4 روز پیش
0