یادداشت زهرا سادات گوهری

یکی از عجی
        یکی از عجیب‌ترین کتاب‌هایی که میشود خواند. 
داستان لوسی اسنو مثل اسمش، سرد و غمناک است. سرگذشت این زن، مثل همه‌ی انسان‌هاست. زیبایی کتاب شارلوت برونته به همین است. شخصیت‌پردازی فوق‌العاده کتاب به نحوی‌ است که حتی اگر داستان را از یاد ببرید، شخصیت‌ها را از یاد نمی‌برید. داستان در اختیار شخصیت‌هاست. ما در روح و روان لوسی اسنو کاوش می‌کنیم و نه خصوصیات ظاهری‌اش، درون او را می‌بینیم، احساساتش را، ناامیدی‌هایش را، امیدهایش را. اوایل که شروع به خواندن کتاب کردم خیال کردم رمانی است کسل‌کننده با شخصیت‌های کسل‌کننده‌تر. شاید داستانش کمی کسل‌کننده باشد، بله، آنقدرها هیجان وجود ندارد، ولی شخصیت‌ها به داستان رنگ و روح می‌بخشند و این بوم سفید را پر می‌کنند از طرح و نقش های رنگارنگ و متفاوت. شخصیت لوسی به شدت پیچیده بود. مثل یک انسان واقعی. گویی خود لوسی دست به قلم گرفته و داستانش را نوشته بود نه شارلوت برونته!
دیگر شخصیت‌ها هم به همین شکل بودند. همه‌ی آنها به نوبه‌ی خود دوست‌داشتنی بودند و به نوبه‌ی خود نه‌چندان دوست‌داشتنی! موسیو امانوئل، دکتر جان، خانم برتن، جینورا، و همه‌ی شخصیت‌های کتاب تا ابد در ذهنم خواهند بود. حتی اگر خود داستان را فراموش بکنم. 
طرح داستان هم به شخصیت‌ها پیوند خورده. طرح داستان همان طرح رشد لوسی است... دست و پنجه نرم کردنش با مشکلات... و گاهی اوقات هم غافلگیری‌هایی برایش پیش می‌آید که من خواننده از خواندنش تعجب می‌کنم و همراه لوسی شگفت‌زده می‌شوم.
پایان داستان؟ آنقدرها که شنیده بودم مبهم نبود. یعنی می‌شد به راحتی حدس زد که چه پایانی مدنظر نویسنده بوده. آنقدرها هم عجیب و غریب نبود. (و البته با تشکر از دوستان عزیزی که همیشه در سایت‌های خرید کتاب حضور دارند تا کل داستان را برایتان لو دهند:D)
در کل ویلت کتاب دوست‌داشتنی ای بود و ترغیبم کرد که بروم سراغ آثار دیگر شارلوت برونته. از خواندنش خوشحالم.
ترجمه‌ی کتاب هم به شدت عالی بود و حس و حال اصلی کتاب را به خوبی منتقل می‌کرد. 
در کل، تجربه‌ی شیرینی بود:)
      
399

41

(0/1000)

نظرات

خوشحالم که دوستش داشتی...🥰
1

1

✨❤️🥲 خودم هم خوشحالم، فکر می‌کردم زیاد خوب نباشه. 

1