یادداشت علی عقیلی نسب
دیروز
4.2
3
بسم الله الرحمن الرحیم این کتاب در واقع همان کتاب مستعارنویسی و شبهترجمه است که نشر نی در سال ۱۳۸۵ منتشر کرد و فقط چهار جستار* به آن کتاب ضمیمه شده. اصطلاح شبهترجمه از زمانی باب شد که آنتون پوپوویچ آن را در مقالهی <<Aspects of metatext>> به کار برد. طبق تعریف او شبهترجمه را میتوانیم اثری بدانیم که به دلایل اجتماعی یا متنی، در منزلتش به مثابهی اثری اصیل یا ((اقتباسی)) جای بحث است. البته که این تعریف اشکالاتی در پی دارد. مثلا اثری به عنوان متنی اصیل ارائه میشود ولی خوانندگان آن را ترجمه میدانند یا بالعکس. نمونه این آثار در فصلهای اول و دوم این کتاب ذکر شده است. اخوت بعد از ذکر نمونههای بسیاری از شبهترجمه در ادبیات ایران و جهان در نیمهی اول فصل دوم، به ترجمهی میانمتن و معانی و بیان آن میپردازد. توضیح اینکه میانمتن چیست و معانی و بیان(سازوکار) آن چه هستند فراتر از ظرفیت این یادداشت است. تنها نکتهای میتوان اضافه کرد این است که هر چند مخاطبان جدی ادبیات متوجه نکات نگارنده در این بخش از فصل دوم میشوند و احتمالا برایشان آورده داشته باشد، اما قطعا مخاطبان اصلی مترجمان هستند. فصلهای سوم و چهار کتاب درمورد بورخس است. کسی که با گفتهها و نوشتههایش مرز میان تالیف و ترجمه را محو کرد. بورخس معتقد بود تمام آثار ترجمهای بیش نیستند اما ارزش آنها از اثر اصلی بیشتر است_ نقض دو گزاره اصلی در باب تالیف و ترجمه_ خود بورخس در ترجمههایش هم به نوعی مولف بود و در تالیف هایش به نوعی مترجم. او معتقد بود مترجم باید بتواند کلیه زوائد را حذف کند و عناصری که موجب اغتشاش ذهن مخاطب شود و نمیگذارد متوجه نکتهی اصلی شود را پاک کند و متن ترجمه را در پرتو متن اصلی بازنویسی کند. البته که بعید است مترجمی به اعتقادات بورخس بها بدهد، ولی خود او اینچنین ترجمه میکرد. بورخس در ترجمهی زندگی روی میسیسیپی اثر مارک تواین اثر جدیدی خلق کرده است. به قول اخوت بورخس وقتی وانمود می کند دارد مطلبی را از جایی نقلقول میکند مطلب از خود او است و جایی که نقلقولی نمیآورد جملهها مستند از دیگران است. فصلهای پنجم و شش نیاز به یک هشدار اسپویل خیلی جدی دارند! زیرا مولف این کتاب دو اثر از معروفترین آثار جهان را تقریبا به شکل کامل اسپویل میکند: صد سال تنهایی و دن کیشوت. البته اگر مانند من چندان حساسیتی به اسپویل ندارید یا این دو کتاب را خواندهاید، خواندن این دو فصل برای شما بسیار جذاب خواهد بود. در فصل ((متن، بدن و ترجمه در صد سال تنهایی))، صد سال تنهایی را به عنوان ترجمه_ شبهترجمه_ بررسی میکند_ احتمالا کسانی که این کتاب را خواندهاند میدانند مقصود نویسنده چیست. و در فصلِ ((نویسنده دنکیشوت کیست؟)) بعد از بیان نکات بسیار جذاب از این کتاب، به این تئوری میپردازد که نویسنده دنکیشوت فرانسیس بیکن است نه سروانتس. فصل هفتم کتاب به نوعی ادامه فصل چهارم است_در واقع بالعکس*_ در این فصل بخشی از داستان_مقالهی ((بورخس و من)) را میآورد و دو متن به آن ضمیمه میکند: یکی نقد و تفسیر مارتین ایروین بر این داستان، دیگری متنی نوشتهی خود اخوت با عنوانِ ((داستان_مقاله)) که تبیینی است از زندگی بورخس بر اساس داستانِ ((بورخس و من)) فصلهای هفتم و هشتم به دو سندروم برگرفته شده از دو شخصیت ادبی میپردازد: سندروم هاکلبری فین و سندروم مادام بوواری. کسی که مبتلا به سندروم هاکلبری فین است، از نگاه دیگران خسته شده و سعی میکند مخفی شود. اخوت بر اساس کتاب ماجراهای هاکلبری فین( یا هکلبری فین بنا بر ترجمه دریابندری) سه روش اصلی مخفی شدن برای نویسنده و نمونههای آن در ادبیات را بیان میکند: ۱_حذف من_ ۲_ رفتن در قالب دیگری_ ۳_من تکهتکه شده توضیح و تفصیل این روشها نصیب کسانی میشود که کتاب را بخوانند😁 مبتلا به سندروم مادام بوواری کسی_ نویسندهای_ است که میرود در قالب دیگری و حرفهایش را از زبان او میزند. هر چند در ابتدای فصل نمونههایی از این سندروم در ادبیات ایران ذکر میشود، اما بحث اصلی فصل در باب خود فلوبر و مادام بوواریاش است. این دو فصل هم طبیعتا حاوی اسپویل هستند اما نه به اندازه فصلهای پنج و شش. فصل دهم: دیدار با شبحنویسان شبحنویسی یکی از نمونههای آشکار شبهترجمه است. فصل با خاطرهای از دکتروف و اولین فرصتش برای شبحنویسی شروع میشود_ که البته در آن هنگام آن فرصت را از دست داد و بعدها در قالب داستانی آن را نوشت_ و با پیوند دادن شبحنویسی و شبحِ نویسنده به پایان میرسد، این دفعه هم از زبان دکتروف. فصلهای یازدم و دوازدهم: اگر ((نقشهایی به یاد)) را خوانده باشید، از علاقه اخوت به آشپزی و ترکیب آن با ادبیات آگاهاید. در این کتاب هم او برای بحث در باب مستعارنویسی به سراغ آشپزی رفته و رابطه استعاری آن را با ادبیات مورد بحث قرار میدهد. نمیتوانم بگویم فصل یازدهم ضعیف است اما چندان علاقهام را برنانگیخت. هر چند آشپزی به عنوان استعارهای از مرگ در فصل دوازدهم جذابیتهای خودش را داشت. در پایان اینکه نخواندن این کتاب، احتمالا مانند اغلب کتابهای احمد اخوت، بر عاشقان ادبیات شبهه حرمت دارد. و السلام علی من اتّبع الهدی. *جستارهای: همزادهای بورخس(چهارم)، سندروم مادام بوواری(نهم)، استعارههای خوراکی(یازدهم) و آشپزی استعاری(دوازدهم) **در نسخه نشر نی که سال ۸۵ منتشر شده، فصل چهارم_ همزادهای بورخس_ وجود نداشت اما فصل هفتم، یعنی خودهاق مستعار، جزو کتاب بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.