یادداشت

همزادهای بورخس
        لحظه‌های آخر نمایشگاه کتاب به یادماندنی ۱۴۰۳ (البته برای ما) دوست عزیزم ترتیب آشنایی با آقای حاجیانی مدیر نشر گمان را برایم داد. از همان ابتدای دیدار فهمیدم که از آن آدم‌هایی است که عاشق کارشان هستند و تفاوت انتشارات را با سوپر مارکت متوجه می‌شوند. از آنهایی که تا کتابش حرف نداشته باشد چاپش نمی کند. با کلی هیجان و آب و تاب در مورد کتاب بعدی احمد اخوت صحبت می کرد و برای من حس و حالش دوست داشتنی بود. و در پایان دیدار این کتاب را برداشت و در آن نوشت و برای من به یک هدیه ارزشمند تبدیلش کرد.
من احمد اخوت را دوست دارم. تمام حرفهایش برایم خواندنی است. البته اگر ادبیات برایتان خیلی جدی نیست و خیلی کتاب‌خوان محسوب نمی‌شوید کتاب را توصیه نمی کنم. اما برای اهلش خواندنی است.
اگر صد سال تنهایی را خوانده اید و به مارکز علاقه دارید سری هم به این کتاب بزنید.
اگر دون کیشوت و آثار شکسپیر را خوانده‌اید بد نیست پرونده جذاب آن را مطالعه کنید.
اگر شما هم مثل من هر موقع از بورخس شنیده‌اید احساس می‌کنید با یک ابهامی در موردش صحبت می‌شود، شاید برایتان جالب باشد.
بحث‌‌هایی درباره ترجمه و فلسفه نوشتن متن برای دیگری مطرح شده. در مورد شخصیت درگیر روزمره بورخس و شخصیت نویسنده‌اش و تقابل آن دو.
درباره کتاب های دیگری هم اینجا بحث های جالبی شده مثل مادام بواری یا «مثل آب برای شکلات» و چند کتاب دیگر که فراموش کرده‌ام.
در پایان کتاب هم مباحثی در مورد استعاره آمده که من دوستشان داشتم.
نیازی هم نیست حتما از ابتدا تا انتهایش را بخوانید. هر بخشی را دوست داشتید بخوانید.
      
1.7k

105

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.