یادداشت مهرداد احمدنژاد
4 روز پیش
برای این کتاب یادداشتهای متعددی نگاشته شده و شاید از جهتی نوشتن نگاشتهای مشابه عبث بنماید اما احتمالا رسالت من در این است که مرور متفاوتی داشته باشم و از زاویهای نو به این اثر بنگرم. این کتاب ظاهرا تاریخی است و مبتنی بر منابع، سیره جمعی اهلبیت را روایت کرده است اما از نظر من نمونهی کاملی از متنی اخلاقی با تکیه بر فضیلتگرایی و علیالخصوص زیرشاخهای از آن به نام «الگوگرایی-اسوهگرایی» است. خود اخلاق فضیلتگرای معاصر راهکاری است برای خروج از قید و بندهای عمل و نتیجهْ و هدف آن بسط دادن دامنهی اخلاق به دایرهی گستردهتر وجود خود فرد؛ چنانکه مؤلف نیز در جای جای اثر قضاوتهای مبتنی بر عمل شخص(مثلا صلح امام حسن یا برکنار بودن امام سجاد از کنش مستقیم مبارزاتی یا پرداختن ائمه دیگر به امور علمی و شاگردپروری) را گمراهکننده دانسته و موضعی بودن و مقطعی بودن چنین قضاوتهایی را مکررا گوشزد میکند. ایدهی انسان ۲۵۰ ساله به مؤلف کمک کرده تا با بهرهگیری از بصیرتهای «موقعیتگرایانه» این دایرهی وجود را حتی بیش از پیش گسترده کرده و ۱۲ اما را به این اعتبار که به یک میزان از عقل و خرد و حکمت و عصمت و درایت بهرهمند بودهاند، یک پیکر و روح واحد فرض کند و تحلیل تمام موقعیتهای سیاسی-اجتماعی-دینی تاریخ ائمه را از پشت عینک انسان ۲۵۰ ساله انجام بدهد؛ گویی در این ۲۵۰ سال تمام موقعیتهای مهمی که یک انسان حکیم ممکن است با آن مواجه شود رخ داده و این درحالی است که عمر یک انسان ممکن است کفاف پوشش دادن موقعیتهای به غایت متنوع را نداشته باشد و بنابراین چنین فرضی برای تحلیل الگوها و اسوههای اخلاقی نه تنها بیجا نیست بلکه کاملا لازم است. درحالی که برداشتهای موضعی با نگاه به فرد و شرایط زیست و تصمیمگیریاش دلیلآوریهای اخلاقی ما را ناقص میکند، تحلیلهای الگوگرایانه در بستر تنوعهای موقعیتی -بهتر از سایر نظریات رقیب- نشان میدهد که یک پیشوای اخلاقی-سیاسی چطور عمل میکند و ما امروز چطور میتوانیم در زمانهی خودمان به پیروی از این پیشوایان صادق بپردازیم. درحالی که فضیلتگرایی پس از موقعیتگرایی روانشناختی و فلسفی تحول جدی و عمیقی را تجربه کرده، نوشتن اثری تاریخی که با فضیلتگرایی پس از موقعیتگرایی سازگاری داشته باشد آن هم بدون اینکه نگارنده تخصصی در بحثهای نظری موضوع و تسلطی بر نوشتارگان فلسفی مربوطه داشته باشد حقیقتا شگفتآور است و اینطور به نظر بندهی حقیر میرسد که مهر تأییدی بر فراست و تیزبینی ایشان است، اگر نگوییم شمهای از حکمت است. بیش از این گفتن از فضیلتگرایی پس از موقعیتگرایی در این نوشتار نمیگنجد اما میتوان ادعا کرد این کتاب با آخرین یافتهها و توافقات فضیلتگرایی سازگار و همنواست و یکی نمونهی خوب از امتزاج موضوعاتی نظیر تاریخ، اخلاق و سیاست و حتی فلسفه است. چنانکه برخی منتقدین اشاره کرده اند، شاید استنادات تاریخی اثر ایدهآل نباشد و از این جهت یک کار تاریخی روشمند به شمار نیاید اما با فرض استفاده از استنتاج بهترین تبیین(IBE) برای تحلیل سیرت(character)، نیازی هم نیست که آن را یک اثر تاریخی پررنگ بدانیم بلکه احتمالا برچسب اخلاق یا فلسفه اخلاق برای آن مناسبتر است. امتیاز من به این کتاب شاید در نظر برخی غیرمنصفانه باشد اما اگر چنین ابتکاری از دل حوزههای علمیه که امروز در دورترین نقطه از نوآوریهای فکری قرار دارند بیرون آمده باشد حقیقتا شایستهی چنین امتیازی است و در مقایسه لازم نیست که حتما با آثار دانشگاهی و فلاسفهی غرب و شرق مقایسه شود.
(0/1000)
نظرات
4 روز پیش
انسان ۲۵۰ ساله یک فرا تحلیل تاریخیه، از تاریخ کمک گرفته شده برای نمایاندن مسیر طی شده و روشن کردن مسیر پیش رو تحلیل جالبی داشتید. خیلی ممنونم بابت به اشتراک گذاری
1
1
مهرداد احمدنژاد
4 روز پیش
1