یادداشت محمدامین اکبری
7 روز پیش
به نام او بعد از خواندن «اتاق قرمز» مشتاق شدم که دیگر آثار ادو گاوا رانپو را بخوانم. به سراغ معروفترین اثرش یعنی «مارمولک سیاه» رفتم. که متاسفانه اصلا توقعم را برآورده نکرد. در همان موقع که «اتاق قرمز» را میخواندم متوجه شده بودم که رانپو شگردهای مشخصی برای تعریف داستانهای معماییاش دارد. ولی با خواندن «مارمولک سیاه» بیش از پیش به این نکته باورمند شدم. «مارمولک سیاه» در واقع بسط ایده داستان کوتاه «صندلی انسانی» بود که پیشتر در همان «اتاق قرمز» خوانده بودم. ضمن اینکه تعدد وقایع و حوادث در این رمان نه تنها مخاطب را سرگرم نمیکند (ممکن است باعث تعجب و غافلگیریاش شود) بلکه حواس او از داستان پرت میکند و رمان را از یک رمان جنایی اصیل دور میکند. در داستان جنایی تنها عنصر غافلگیر کردن مخاطب اهمیت ندارد بلکه منطق داستانی و باورپذیر بودن وقایع هم مهم است که این اثر فاقد آن بود. برای منِ جناییخوان «مارمولک سیاه» چیز زیادی برای عرضه کردن نداشت.
(0/1000)
نظرات
7 روز پیش
از بین چهار اثری که از رانپو خوندم، جنایات مرموز دکتر مرا بهترین و مارمولک سیاه ضعیفترین بود. امیدوارم دو اثر دیگر ایشون رو هم بخونید و خوشتون بیاد
1
1
محمدامین اکبری
7 روز پیش
1