یادداشت عطیه عیاردولابی
1403/8/17
متاسفم سال! واقعا حیف بود که نشد بیشتر زندگی کنی. و چقدر عدالت خوبه. با هر عقیده و تفکر و خاستگاهی باشی همیشه دنبالشی اما گاهی برای رسیدن به عدالت برای خودمون باعث نابودی دیگران میشیم. درباره جذابیت داستان، کشش ماجراهاش و به اندازه بودن همه چیزش حرفی نمیزنم. فکر کنم امتیاز بالای کتاب و تعریفهای بقیه کافیه برای نشون دادن کیفیت خوب داستان. اما چیزی که برام خیلی پررنگ بود بحث خانواده بود. پیپ تو خانوادهای زندگی میکرد که پیشفرض همه ما یه خونه مستعد آسیبه اما میبینیم که درست بودن و انسان بودن بزرگترهای اون خونه چه دختر بینظیری تحویل جامعه داده بود. در مورد خانواده راوی و سال زیاد نمیخونیم اما از رفتار دو برادر هم معلومه که خانوادهای مستحکم بودن. و خانواده آندی که طبق معیارهای رایج باید بهترین باشن، اتفاقا بدترین هستن. این خانواده نه مهاجره مثل سینگها و نه والدین ازدواج دوم داشتن مثل آموبیها اما انقدر نابهسامان بودن که دو دختر مسئلهدار رو تو جامعه رها کردن. این مسئلهها از اونها مثل ویروس تو مدرسه و بقیه جامعه پخش شد و آدمهای دیگه رو هم به دردسرهای جدی انداخت. چند خونواده از هم پاشیدن و جانی بیگناه و عزیز از دست رفت. حتی تو همون جامعه کاملا متفاوت از ما و فرهنگ و دینمون هم تفاوت خانواده ای که روی کارهای بچهاش نظارت درست داره با خانوادهای تو رفاه بیخودی غرقش کرده و نظارتی بهش نداره عیان بود. آدم یه بچه مثل پیپ یا سال داشته باشه بهتره یا هرزهایی مثل آندی و مکس؟
(0/1000)
1403/8/18
1