یادداشت زهرا میکائیلی
دیروز
4.2
11
ابن جلد را بیشتر از قبلی دوست داشتم. ماجراها جذابتر بودند و خدا را شکر که برادران تیبو تصمیم گرفتند بجای نشان دادن فسق و فجورهایشان بخشهای دیگری از زندگیشان را پیش چشم ما قرار دهند. البته بخش بزرگی از کتاب به ماجرای مردن تیبوی پدر میپردازد که واقعا جانکاه بود. فکر میکنم جناب روژه مارتن خرده حسابی با تیبو داشته و در فصلهای مرگ حسابی دق دلیاش را خالی کرد. اینقدر مردن این بندهی خدا را طول داد و زجرکشاش کرد که کم مانده بود خودم هفت تیر دستم بگیرم و جفتشان را بکشم و خلاص شویم! خلاصه که جلد اول را طاقت بیاورید و به جلد دوم برسید.
(0/1000)
نظرات
دیروز
ولی من به نظرم نویسنده با تیبوی بزرگ خرده حساب نداشت، تهش فکر میکنم همه این چیزا برای اون حرفی که میخواست بزنه لازم بود. و اینکه خوشحالم آخرین چیزی که از نگاه خود آقای تیبو خوندیم اون صحنه با کشیش بود... اگه طور دیگه میشد خیلی بیشتر ناراحت میشدم ولی اینطوری باز خوب بود 🥺
1
2
دیروز
خیلی بامزه احساساتت رو بیان کردی. هفت تیر رو خوب اومدی. هرچند خودم به این قسمتا نرسیدم هنوز😪🙄😭
1
1
زهرا میکائیلی
دیروز
1