یادداشت سیده زینب موسوی

بچه ای که نمی خواست آدم باشد!
یه داستان
        یه داستان خیلی بامزه از زبون یه بچه‌شتر!

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

اول اینکه فکر نکنم تا به حال برای یه کتاب کودک مرور نوشته باشم :)

اصلا کلا خیلی کم پیش میاد کتاب کودک بخونم.
این بارم وقتی دیگه شارژ گوشیم داشت تموم می‌شد، بعد از مقادیری نگاه کردن به اینور و اونور، حوصله‌م سر رفت و گفتم بذار‌ حالا ببینم این کتاب در مورد چیه (از یه نمایشگاه برای دوستم خریده بودمش و دم دستم بود!).

شروع کردم به خوندن و ترکیدم از خنده 🤣 
اونم در یک مکان عمومی 😶‍🌫️😂

نتیجه‌گیری داستان و انتقال پیامش رو هم خیلی دوست داشتم. تصویرپردازی کتاب هم قشنگ و بانمک بود.

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

تنها مشکلم باهاش نوع عجیب جمله‌بندی و ساختار بعضی کلمات بود. اولش برام این نوع جملات، غریب بود و چند بار خوندم تا ببینم واقعا یعنی همینه؟ ولی بعدش سریع عادت کردم و همین نوع نوشتن برام جذاب و خنده‌دار شد.

ولی خب برام سوال بود که آیا این نوع نوشتن برای بچه‌ها بد نیست؟ از دوستانم که تو این زمینه‌ها متخصص‌تر هستن پرسیدم، گفتن برای بچه‌های سنین بالاتر از ۷ـ۸ سال به شرطی که کلا کتابخون باشن و اینطوری نباشه که این تنها کتاب زندگیشون باشه! آسیب‌زا نیست و خصوصا بلندخوانیش خیلی کیف می‌ده و لذت‌بخشه :)

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

خلاصه که خیلی حال کردم، دست مریزاد به نویسنده 😍
(کتاب تو طاقچهٔ بی‌نهایت هم هست منتها اونجا رنگ تصاویرش آبیه!)
      
184

28

(0/1000)

نظرات

مشتاق شدم بخونمش😂

1

مُحیصا

1403/6/30

عکسش خیلی خوبه😂😂😂
1

0

خیلی 😂 

1