یادداشت فاطمه رجائی
11 ساعت پیش

یادم نمیآید چی شد که تصمیم به خواندن این کتاب گرفتم. یک شب حوالی ساعت یازده شروعش کردم. ساعت دوازده گوشیام را برای صبح روی زنگ گذاشتم و صفحهاش را خاموش کردم و گذاشتمش جایی که کمی با سرم فاصله داشته باشد. فکر نمیکنم از تاثیر مخرب امواجش چیزی کم شده باشد ولی حداقل عذاب وجدان حرفهای استاد فیزیولوژیام در سرم زنگ نمیزد. این سرطان زاست، آن چیز احتمال جهش را بالا میبرد، بهمان چیز باعث نقص مادرزادی میشود. از این اختلالات و بیماریهایی که هرکدام را میخواندیم، اول به وجودش در خودم شک میکردم. داشتم میگفتم، ذهنم یک سره درگیر داستان بود و نمیتوانستم بخوابم. دوباره گوشیام را برداشتم و ادامه دادم. سی درصد پایانی کتاب مانده بود، با خودم میگفتم دیگر صبح بیدار نمیشوم و دوباره خواستم بخوابم ولی باز هم نشد. بالاخره تمامش کردم، ساعت حدود ۲ بود. سه بار شوکهام کرده بود. هنوز هم یادم است که از این پهلو به آن پهلو میشدم و پرده جلو تختم را کنار میزدم و در آن سر اتاق دوستم را میدیدم که نور گوشیاش، صورتش را روشن کرده بود و فکر میکردم شاید حرف زدن با او کمی از هیجان انتهای کتاب را از ذهنم بیرون بریزد، ولی وقت خوبی برای حرف زدن در مورد کتاب نبود. اصلا نمیدانم آن شب چطور خوابم برد و چقدر در جایم غلت زدم و به شیزوکو فکر کردم و البته به اشتباهات مرگبار ...! کتاب از زبان نویسنده رمانهای جنایی روایت میشود. روزی در معبدی شیزوکو ایامادا را میبیند و جادوی زیبایی او مسحورش میکند. روابط صمیمانهای با او به هم میزند تا روزی که زن به او نامهای مینویسد و مسئلهای نگرانکننده را با او در میان میگذارد و از او کمک میخواهد ... اولین کتابی بود که از ادوگاوا رانپو میخواندم. جناییهای خوانده شده من در کتابهای آگاتا کریستی خلاصه شده بود؛ برای همین خواندن این کتاب شوک بزرگی بود. سبک نویسنده خیلی رازآلود و کثیف است و به سبک منظم و کلاسیک آگاتا کریستی شباهت ندارد. بعد از خواندن این کتاب سریع به سراغ کتابهای بعدیاش رفتم ولی به این اندازه مجذوبم نکردند و اتفاقا حس ناخوشایندی برایم داشتند و با خودم میگفتم که چه؟ یعنی نویسنده صفحاتی را سیاه کرده تا افکار جنون آمیزش را فریاد بزند؟ باید ببینم در آینده نظرم تغییر میکند یا نه. خوانده شده در پنج خرداد سیزده تیر ۱۴۰۴/ هفتمین یادداشت تابستان
(0/1000)
نظرات
11 ساعت پیش
حرفهای استاد فیزیولوژیتون رو جدی بگیرید! خوب میگه بنده خدا! فقط گوشیتون رو از سر خودتون دور میکنید، به سر بقیه نزدیک نکنید!😅😉🤣
1
0
فاطمه رجائی
11 ساعت پیش
1