یادداشت روشنا

روشنا

روشنا

1404/3/4

        این کتاب نه تنها ثبت‌کننده خاطرات یک فرمانده جنگی است، بلکه تلاشی در جهت حفظ و انتقال بخشی از حافظه‌ی تاریخی ملت ایران است. در حین خواندن کتاب بارها به فراموش شدن چنین تجربیاتی توسط نسل‌های فعلی و آینده فکر کردم. این‌که روزی سربازی چنین تجربه‌‌ی فشرده‌ای را به جای همه ما داشته و حالا ما حتی نمی‌دانیم او روزی چه چیزی را به چه هدفی تحمل کرده. چه خوب که سوره مهر خاطرات این قهرمان را منتشر کرده و بسیار تشکر از معرفی خوب آقای شمس‌اشکذری.

ساختار کتاب به صورت نقل خاطرات از زبان فرمانده است و به همین علت مخاطب می‌تواند فرمانده را رو به روی خود ببیند که از خرم‌شهر می‌گوید. وقایع از دوران کودکی شروع شده و به سرعت عبور می‌کند تا به دوران جنگ و مخصوصاً مقاومت ستودنی از خرم‌شهر بپردازد.
نقطه اوج خاطرات هنگام پایین آمدن پرچم ایران و برافراشتن پرچم عراق بر فرمانداری خرم‌شهر و رشادت فرزندان ملت برای حفاظت از پرچم بود. صحنه‌ها به حدی گیرا بود که وسط کلاس، حین خواندن کتاب بغض امانم نمی‌داد. کتاب با پس‌گرفتن خرم‌شهر و خاطره‌ای خوش به پایان می‌رسد.

جالب است که روایت جنگ ایرانی تا این حد متفاوت است. چندی پیش بود که «خنده سرخ» از آندریف را خواندم و از جنون و وحشتی که در کتاب بود به حدی ترسیدم که بی‌یادداشت عبور کردم.  گرچه در صحنه‌هایی از این کتاب هم جنون و وحشت دیده می‌شد اما بسیار متفاوت بود. در این جنگ انسان حضور داشت. از تاثیرگذارترین صحنه‌های کتاب وقتی بود که سرباز ایرانی تحت فشار سوگ از دست دادن هم‌رزمان تصمیم بر تیرباران کردن سرباز عراقی داشت، اما فرمانده اجازه نداد و مدتی بعد همان اسیر عراقی، همان سرباز ایرانی را به بیمارستان رساند.

برخلاف سایر کتاب‌های شهدا، خبری از اسطوره‌سازی و قهرمانی افسانه‌ای هم نبود. گرچه فرمانده هم اسطوره بود و هم قهرمانی افسانه‌ای اما خاطرات به این حد تقلیل داده نشدند.

«ممکن است زنده نمانیم؛ اما ایران زنده خواهد ماند و به سربازان شجاعش افتخار خواهد کرد. سروقامتان تاریخ ایستاده می‌میرند!»
      
265

28

(0/1000)

نظرات

لطف دارید. سپاس از یادداشت خوبتون.

یک فیلم پنج دقیقه‌ای هم از ایشون هست که ماجرای شهید صفری و عملیات مروارید رو به اختصار توضیح می‌دن. برای اینکه صدا و تصویر این قهرمان رو هم داشته باشید، پیشنهاد می‌کنم اون رو هم ببینید.
1

2

روشنا

روشنا

1404/3/5

خیلی ممنونم:) 

0

کاش جلدش سنگین‌تر بود. صورتی آخه؟ 
1

2

روشنا

روشنا

1404/3/5

واقعاً قبول دارم. تو طاقچه رنگش آبیه و خیلی بهتره. 

1

خیلی خوب. مخصوصا پاراگراف آخر:«ممکن است زنده نمانیم؛ اما ایران زنده خواهد ماند...»

3

ممنون ازت بخاطر معرفی
1

1

روشنا

روشنا

1404/3/6

خواهش می‌کنم، ممنون که خوندید :) 

0

کتاب 《دا》 رو هم خوندی روشنا؟
منم همیشه این تفاوتی که گفتی رو تو روایت جنگ ایران با سایر کشورها رو میبینم و برام عجیبه
اما چند وقت پیش داییم در درد و دلش برای مادرم باز میشه و میگه روزای جنگ واقعا وحشتناک بود .  همیشه شب و وهم و ترس بود . گفته بود خیلی میترسیدیم .
هیچوقت از این وجه جنگ برامون گفته نشده یا تو فیلمها به شخصه درکش نکردم . خیلی برام جالب بود.
همیشه آدمهایی دیدیم که انگار همه چیز براشون عادی بود. همه چیز با عشق . ترسی نشون داده نشده
4

2

روشنا

روشنا

1404/3/20

آره دقیقاً 
فکر می‌کنم ترس و عشق براشون درهم‌تنیده بود. البته هر جنگی با دیگری متفاوته و حس متفاوتی هم میده.
نه اون کتاب رو نخوندم. 

1

میدونی اینکه جنگ در جهت دفاع باشه‌، هدف مقدسی پشتش باشه خیلی فرق داره با جنگی که اصلا نمیدونی برای چی به راه افتاده 
این مدت خیلی ادبیات جنگ خوندم . جنگ جهانی اول و دوم  و فقط دلم برای مردمی که بی هدف درگیر جنگی شدن که فقط عطش قدرت طلبی رئیس روسای اون کشورها رو برطرف کنند سوخت . 
کاش کتاب بازی با مرگ زاهایار رو بخونی 
تو این جنگها فقط درد و حسرت  و بی هدفی دیدم . اونجا هیچکس قهرمان نیست. همه خسته و سرخورده‌ان

ولی تو کتابهای خاطرات و روایی جنگ ایران هیچ کدوم اینا نیست واقعا 

حتما بخونش اونم خیلی قشنگه، کتاب فرنگیسم همینطور خیلی قشنگه 
@roshana. 

2

روشنا

روشنا

1404/3/20

👌🏻👌🏻
ممنونم از معرفی‌ها
@m.h8489 

1