یادداشت حمیدرضا فیاضی

بهار برایم کاموا بیاور
        اولش که خوندمش لذت بخش بود، چون داشت زندگی عادی یه زن که با دوتا بچش و شوهرش اومدن به یک مکان دور افتاده تا شوهر  زن بتونه کتاب خودش رو بنویسه. اما رفته رفته فضای کتاب عجیب شد، تا اینکه به فصل آخر کتاب رسیدم، فصلی که همه چیز رو تغییر داد، با شنیدن فصل آخر غافلگیر شدم، چون تازه تو فصل آخره که میفهمی داستان کتاب از چه قراره؛ چند روزیه تمومش کردم اما کاش هیچ وقت فصل آخر این کتاب رو نمی خوندم. چند روزیه به شدت فکرم درگیر این کتابه و  افسرده شدم و یه غم عجیبی تو دلمه.
      
7

1

(0/1000)

نظرات

زهرا فروغی

14 ساعت پیش

من فصل هفتم هستم،و فکر میکردم که غافلگیر خواهم شد

0