یادداشت مریم رضازاده

        (به رسم لشکر کتابخوان و حرفه ای بانوی فرهنگ. کتابی را نمیخوانیم مگر رویش یادداشت بنویسیم.)

۷ روایت خصوصی از زندگی امام موسی صدر
تا همین چند روز پیش فقط اسمش را شنیده بودم. حتی نمی‌دانستم که متولد ایران است. فقط می‌دانستم که مفقود شده. سالها پیش هم گذری در مورد دختران امام موسی و موسسه ی فرهنگی شان مطالبی خوانده بودم. همین. من امام موسی صدر را همینقدر میشناختم. بی شک همه ی ما کنجکاویم از زندگی شخصی و علایق شخصیت های بزرگ تاریخی بدانیم. امام موسی صدر را شاید بیشتر با ویژگی های ظاهری با چهره ی زیبا و چشمان رنگی و قد بلند می‌شناختم. اما خصوصیات اخلاقی ، منش و آدابی  که تعلیم دیده را در این روایت ها دیدم، لمس کردم و آموختم.
این کتاب روایت هایی از نزدیکترین افراد به ایشان است و ما با وجه دیگری از امام موسی صدر آشنا می‌شویم.
«آدمی مثل آقا موسی را خدا گاهی علاقه اش می‌کشد خلق کند.» شاید این زیباترین جمله باشد در وصف امام موسی صدر.
نویسنده روایت اول را با دختر کوچک امام «ملیحه صدر»شروع کرده و دستمان را گرفته و پای صحبت هایش نشانده.
روایت بعد روایت بانو پروین خلیلی است همسر امام موسی صدر. لحظاتی ناب از زندگی پری خانم و بزرگ مردی که با تمام مشغله‌هایش ارزش و احترام زیادی برایش قائل بود. نه، مثل هیچکس نبود. امام مثل خودش بود صبور و مهربان و تیز بین. با همه فرق داشت. شاید برای همه ما سخت باشد که در جمعی باشیم و تاثیر نگیریم. اما امام آزاد بود. در زندگی در تفکر در عمل.
کم‌کم پای درد دل فرزند ارشد امام صدرالدین صدر می‌نشینیم. وقتی از نبودن های پدر شکایت میکند. بعد دلتنگی های برادر بزرگتر امام «سید رضا صدر» چشمان ما را تر میکند. کوچک و بزرگ برای امام محترم بودند. بی اهمیت ترین اتفاق ها برایش مهم بودن. کم کم در جمع صمیمی خواهران مینشینیم و گاهی بلند گریه می کنیم و گاهی می‌خندیم. روایت خواهران امام موسی برای من متفاوت ترین روایت بود از نظر زاویه دید و نوع روایت. انگار خودم کنارشان نشسته بودم. ما تا اینجای روایت از سبک زندگی و تربیتی که پدر و مادر امام موسی برای فرزندان شان داشتند هم شناخت پیدا میکنیم. تربیتی اصولی بر پایه ی دستورات دینی و اسلامی، که در آن زمان کمتر کسی به این نکات توجه می‌کرد. مهمترینش تحصیل دختران بود. نویسنده ما را همراه فرزندان و خواهران امام موسی به کوچه پس کوچه های قدیم قم میبرد. به خانه های قدیمی که صفا و صمیمیت داشت و بعد در لبنان با دوری و غربت  کنار پری خانم نفس میکشیم. در آلمان با هشتمین خواهر یا همان خواهر زاده ی امام موسی هم سفره میشویم. و در آخر  پای صحبت های ام غیاث می‌نشینیم و از شیرینی های زندگی و میزبانی از امام موسی صدر و خانواده اش میشنویم.
این کتاب را بخوانید و لذت ببرید. اصلا هر کتابی از  حبیبه جعفریان بود بخوانید

      
137

15

(0/1000)

نظرات

حالا که روایت خواهرها رو دوست داشتید حتما کتاب به رنگ صبر رو هم بخونید. مصاحبه با فاطمه خانم  صدر همسر محمد باقر صدر .
1

1

چه عالی ممنون از پیشنهاد تون. حتما میخونم 🙏🏻💐 

1

«آدمی مثل آقا موسی را خدا گاهی علاقه اش می‌کشد خلق کند.» شاید این زیباترین جمله باشد در وصف امام موسی صدر. منم اینو دوست داشتم زیاد

1