یادداشت بهارفلاح🌺⭐
1403/12/13
🟤یرما نمایشنامهای در سه پرده است که بخشی از «سهگانه روستا» لورکا است که شامل «عروسی خون،یرما وخانه برناردا آلبا » که قلم و اسلوب لورکا را به خوبی به مخاطبین خود القا میکند، متن لورکا به زمانی برمیگردد که جامعه اسپانیا به لحاظ فرهنگ، عقاید، رسوم و ... بسیار پایبن بوده است،و جامعه غیر مدرن آن دوران که ترکیبی از فرهنگ اسپانیا با رگههای مسیحیت و اسلام درخود است را به نمایش میگذارد . فدریکو گارسیا لورکا، شاعر و نویسنده اسپانیایی است. او همچنین نقاش، نوازنده ی پیانو و آهنگ ساز نیز بود 🪵لورکا در این اثر احساسات عمیق انسانی و تنش میان تمایلات شخصی، انتظارات جامعه و نشخوار فکری انسانی ناکام را به خوبی تصویر میکند. مخاطب يرما در طول مدت روايت، داستان شاهد درگيري روحي اين قهرمان زن و تلاش او براي به دست آوردن فرزند به عنوان نمادي از زندگي، عشق و ثمربخش بودن است 🪵درامی است که جنبههای تراژیک بسیاری دارد.اینجا مادر نشدن به مثابه وجه تراژیک کار مطرح شده است ،قصه زنی روستایی که هدفی جز مادر شدن در سرش نیست چرا که جامعه زیستی پیرامونش چنین توقعی را از او دارد و با وجود شوهری که در طول نمایشنامه صراحتی درعلاقهاش درفرزندآوری و پسردار شدن ، بعنوان یک میراث دار و ادامه دهنده خط خون و نسل دیده نمیشود ، درامی ماندگار را رقم میزند. 🪵جهان پیرامون ”یرما” انسان ها را وادار به سکوت، تن دادن به سازش ها و گذشتن از آمال و آرزوهای مشروع و به حق شان می کند. اما ”یرما” این ها را بر نمی تابد و تسلیم نمی شود. او علیه تمامی تهدیدها، تحمیل ها و تهمت ها قد علم کرده است و با تمام وجود به دنبال گرفتن حق طبیعی وشرعی و قانونی اش است، حقوقی که همگی آن در این نمایش، به صورت حق داشتن فرزند تجلی کرده و جلوه می کند. ”یرما” از دنیا و افرادی که می خواهند او را عقیم نگه دارند و از زایش و نوآوری و خلق دور کنند، متنفر است. او این تنفر را رسماً اعلام کرده و متاسفانه در نهایت هزینه این نفرت فاجعه ای است که درپایان به بار می نشیند. 🪵داستان درباره زنی به نام یرما است که در روستایی در اسپانیا زندگی میکند و آرزوی اصلی او مادر شدن است. اما پس از سالها زندگی مشترک با همسرش، خوان، او همچنان بیفرزند باقی مانده است. این ناتوانی در باردار شدن، اشتیاق یرما برای بچهدار شدن را به وسواسی دردناک تبدیل میکند که به تدریج تمام زندگی و هویت او را تحت تأثیر قرار میدهد. رابطه یرما با خوان، که مردی سرد و بیتفاوت وبدگمان است، به مرور تیرهتر میشود. یرما در تلاش برای پر کردن خلأ عاطفی ناشی از نداشتن فرزند، به اعمال عرفانی ودعا و دیگر زنان پناه میبرد اما همچنان به هدف خود نمیرسد. در نهایت، این ناامیدی عمیق، او را به سوی اقدامی تکاندهنده و نهایی میکشاند که سرنوشتش را به تراژدی میکشاند. این نمایشنامه همچنین قدرت ویرانگر آرزوهای برآورده نشده را تصویر میکند،زمانی که عطش آنچه را که بشری ندارد بر او غلبه کند، وسواس یرما برای مادر شدن و ناتوانی او در دستیابی به این خواسته، او را به سمت انزوا، اضطراب و خشونت سوق میدهد. درپرده آخر يرما او را راضی كرده و همراه خود به زيارتگاهی میبرد، به اين اميد كه شايد معجزهای رخ دهد، اما در همان مكان است كه وی درمیيابد همسرش هيچ علاقهای به بچهدار شدن ندارد. يرما پس از دريافتن اين واقعيت تلخ دست درگلوی شوهرش میگذارد و با فشار او را خفه میکند. 🪵«یرما» یک تراژدی عمیق و تأملبرانگیز است که در آن فدریکو گارسیا لورکا با دقت و حساسیت به کاوش در مسائل انسانی همچون سرکوب و فشارهای اجتماعی پرداخته است. از طریق شخصیت یرما،این نمایشنامه با عمق احساسی و بار تراژیک خود، تصویری دردناک از سرنوشت کسانی است که آرزوهایشان قربانی هنجارهای جامعه میشود. 💫چند نکته قابل تأمل: ✔️حتی یکبار یرما نگفت فرزندم رو در آغوش بگیرم وپی درپی پسرم پسرم میگفت،گویی داشتن پسر برایش ارزش بالاتری از مادر شدن داشت..واینکه رفتار شوهر با خواهران وطرز صحبت باآنهاهمگی نشان از جامعه مردسالار آن دوران را دارد. ✔️يرما به زبان اسپانیایی به معناي بيبار و بر، بيثمر و باير است که با انتخاب این نام برای شخصیت اصلی کاملاً با روایت همخوانی دارد.یرما قهرمان نمايشنامه است كه سالها از ازدواج او با خوان ميگذرد، اما عليرغم ميل و علاقه عاشقانهاش به داشتن فرزند به واسطه بيميلي همسرش هنوز فرزندي ندارد. ✔️یکی از شخصیتهای جالب نمایشنامه که بانام فقط پیرزن به خواننده معرفی میشود،درپرده آخر با تقلیل شخصیت همجنس خود، یرما را دعوت به خیانت و ترک همسرش خوان برای ارتباط با پسرجوان خود می کند در حالی که خوان از پس صحنه شنونده و بیننده این گفتگو میان پیرزن و یرماست؛ گفتگویی که اگر از یکسو تاکید بر تعهد اخلاقی و انسانی یرما دارد اما بیش از تاکید بر نجابت یرما، آشکارکننده تعهد پیرزن به مذکر و پدرسالاری عمومی است که در خانه او به واسطه حضور مردها و تفنگ ها می تواند یرمای جوان را از خوان همسر شرعی وقانونی به مردی دیگر منتقل کند!!! ✔️پایان کار یرما با شخصیتی که درطول داستان برای منِ خواننده ساخته شد همخوانی نداشت یرمایی که حاضر به خیانت نشد،چطور مرتکب قتل شد؟!
(0/1000)
نظرات
1403/12/14
حق با خواننده محترم است نویسنده می توانست پایان داستان را خیلی جذاب تر و آرامش بخش تر به پایان برساند.👌❤️
1
1
1403/12/14
درود و خداقوت یادداشت جالب و مفصلی بود، سپاس! 💐 به نظرم یرما به خاطر آبروی خانواده و خاندانش متعهد به همسرش بود و خیانت نکرد و این کار را نه تنها خیانت به خوآن، بلکه خیانت به پدر و مادر و خاندان و اجداد خود می دانست که عملی نابخشودنی است و هیچ کسی آن را تایید نمی کند، جز پیرزنی که تنها به فکر خود و پسرش است! اما در موضوع بچهدار شدن، یرما خواستهاش را حق میدانست و تمام کسانی که در طول نمایش با او سخن می گفتند، حتی آن پیرزن نابکار هم خواستهٔ یرما را کاملا حق و درست میدانستند و همسرش را مقصر قلمداد میکردند. بنابراین پس از چند سال زندگی، یرما خود را مُحِق میدانست که بچهدار شود و تنها به دلیل اینکه شوهرش بچه نمیخواست، از این لذتِ حق و طبیعی محروم شد و در پایان مکالمهاش با خوآن، خونش به جوش آمد و دچار جنون آنی شد و او را خفه کرد. مانا و تندرست باشید.
2
5
زهره صادقی
1403/12/14
2