یادداشت mobina

mobina

mobina

1404/1/16

تا حالا به
        تا حالا به این فکر کردین که یه آینه، فقط یه وسیله برای دیدن تصویر خودمون نیست؟ شاید یه در باشه به یه دنیای دیگه، یه جایی که بتونیم برای یه مدت هم که شده، از مشکلات دنیای واقعی فرار کنیم و پناهگاهی باشه برای قلب‌های زخمی و رویاهای‌سرکوب‌‌شده.🪞✨️

"قلعه‌‌ای تنها در آینه" داستانیه که با ظرافت و همدلی، به دنیای پر از رنج و تنهایی نوجوونایی می‌پردازه که به طور غیرمنتظره‌ای توی یه قلعه‌ی آینه‌ای به هم می‌رسن.🤍 
داستان، حول محور هفت‌تا نوجوان می‌چرخه که هر کدوم به دلیلی از مدرسه و اجتماع دور افتادن و یه روز به طور مرموزی از طریق آینه‌های اتاق‌هاشون وارد یه قلعه‌می‌شن. و یه دختر نقاب‌دار به اسم "ملکه‌ی گرگی" بهشون می‌گه که اگه تا یه سال دیگه، یه کلید مخفی رو پیدا کنن، آرزوشون برآورده می‌شه.🗝

این کتاب درباره‌ی پیدا کردن خودت، غلبه بر ترس‌ها و پیدا کردن کساییه که تو رو همون‌جوری که هستی قبول کنن. تم اصلی داستان، حول محور تجربه‌ی انزوا، قلدری و جستجو برای یافتن هویت و تعلق می‌چرخه. کتاب نشون می‌ده که آسیب‌های روحی و فشارهای اجتماعی چجوری می‌تونن نوجوونا رو از هم دور کنن و اونا رو توی دنیای تنهایی خودشون اسیر کنن. قلعه‌، با قوانین غیرمعمول و فضایی متفاوت، فرصتی برای این نوجوونا فراهم می‌کنه که با هم ارتباط برقرار کنن و کم‌کم زخم‌هاشون را التیام ببخشن.🌱

کتاب، روند فوق‌العاده جذابی داره و نویسنده با مهارت، جوری داستان رو روایت می‌کنه که شما همواره در انتظار آشکار شدن رازهای پنهان و گره‌گشایی از معما‌ها هستین؛ همین باعث می‌شه که خوندنِ کتاب لذت‌بخش بشه و با اینکه فصل‌ها طولانی‌  هستن ولی اصلا خسته‌کننده نباشه.

از نظر معمایی، کتاب واقعا خوب کار کرده. پلات قوی‌ای داره، سرنخ‌ها آروم آروم رو می‌شن و حتی ریزترین دیتاها هم با دلیل آورده شده. در نهایت، داستان با پلات توییست‌ها به اوج می‌رسه و تمام قطعات پازل توی جای درستشون قرار می‌گیرن.  (داستان برای من به قدری جذاب بود که کتاب رو توی ۲ روز خوندم و نیمه‌ی دوم کتاب با پلات‌ توییست‌هاش کاری کرد که نتونم کتاب رو زمین بذارم و تا به خودم اومدم دیدم به آخرش رسیدم.🤭)

یکی از قشنگی‌های کتاب، شخصیت‌‌پردازیِ واقعا خوبشه. هر کدوم از این نوجوونا، با گذشته‌ای متفاوت و روحیه‌ی منحصربه‌فرد، به شکلی باورپذیر و ملموس به تصویر کشیده شدن. نویسنده به خوبی تونسته احساسات متناقض، ترس‌ها و امیدهاشون رو به تصویر بکشه. و چیزی که خیلی دوست داشتم، این بود که حتی با وجود تعداد زیاد شخصیت‌ها، هر کدوم هویت و صدای خاص خودشون رو داشتن و می‌شد باهاشون همذات‌پنداری کردو عاشقِ دوستیشون شد.💘 (به شخصه عاشقِ ماسامونه، سوبارو و ریون شدم. بی‌نهایت شخصیت‌‌پردازی خوبی داشتن و دوست‌داشتنی بودن.😭💘)

فضاسازی کتاب هم خیلی جذابه. 🪄 جوری که این قلعه‌ی اسرارآمیز با تمام اتاق‌های مرموز و راهروهای پیچ‌درپیچ، به تدریج به مکانی امن و آشنا برای این بچه‌ها تبدیل می‌شه، واقعا قشنگه. جایی که می‌تونن بدون قضاوت شدن خودشون باشن و با هم ارتباط بگیرن. و فضاهایی که این بچه‌ها با هم اوقاتشون رو سپری می‌کنن، خیلی خوب توی داستان جا افتاده و به شما این حس رو می‌ده که توی اون فضا حضور دارین.

در نهایت، "قلعه‌ای تنها در آینه"، نه تنها یک داستان فانتزی و معمایی جذابه، بلکه روایتی تاثیرگذار از آسیب‌های روحی، قدرت دوستی و اهمیت یافتن مکانی برای تعلق‌ئه. این کتاب به ما یادآوری می‌کنه که حتی توی تاریک‌ترین لحظات تنهایی، امید به یافتن نور و ارتباط با دیگران وجود داره و گاهی، یک پناهگاه خیالی می‌تونه واقعی‌ترین تسکین‌دهنده‌ی قلب‌های شکسته باشه.🦋✨️

"قلعه‌ای تنها در آینه" از اون کتاب‌هاییه که خوندنش واقعا می‌چسبه و یه گوشه از قلبتون جا می‌گیره و حتی بعد از تموم کردنش، هنوز هم به دنبال یافتن سرنخ‌های بیشتری لابه‌لای صفحاتش می‌گردین. 💘
      
90

8

(0/1000)

نظرات

Satoru

Satoru

1404/1/17

واقعا کتاب قشنگی بود 
عمیقا دوسش داشتم
3

1

mobina

mobina

1404/1/17

منم خیلی دوستش داشتم، خوشحالم خوندیمش🥲💘 

0

Satoru

Satoru

1404/1/17

خوندنش در کنار هم لذتشو دو چندان کرده بود 
@mobina.sbt 

0

mobina

mobina

1404/1/19

آره واقعا 🤭💘
@magic_of_words 

0

عالی نوشتی؛ قطعا با خوندن یادداشت بقیه هم جذب خوندن کتاب خواهند شد
1

1

mobina

mobina

1404/1/19

مرسی خوندی عزیزم 😍💕 

1