یادداشت سید امیرحسین هاشمی
1403/7/9
جهلِ مواجه؛ جهل و مواجه بهتر است! 0- از سری تلاشهای مرور کتابهای کوتاه! 1- وقتی کتاب را میخواندم، نمیدانستم که با یک «فیلمنامه» طرف هستم و نه یک نمایشنامه یا داستان. در حین مطالعه برایم عجیب بود که چرا انقدر توضیحات کنش شخصیت، موقعیتهای مختلف، نحوه و زاویۀ دید (تقریبا قاببندی و میزانسن سینمایی) برای بخش بخش کتاب هست؛ چرا انقدر دیالوگ دارد و چرا نمایشنامه نیست. یعنی فهمیدم که احتمالا یک رمان و متن داستانی نیست، ولی این کشفی که داشتم برای فهم فیلمنامه بودن کتاب، برایم جالب بود. کتاب تمام شد، برایم سوال شد که از این فیلمنامه فیلمی هم داریم یا نه؟ بخش آخر کتاب یک مصاحبه با نویسنده است و دقیقا همانجا جواب سوالم را گرفتم: [مصاحبهکننده]: «تا آنجا که میدانم از فیلمنامۀ شما فیلمی ساخته نشده است. چرا؟ [نویسنده]: «موقعیتاش پیش نیامده» جوابم رو گرفتم. روایتِ خیلی اسپویلخیزی نداره کتاب، ولی اگه حساس اید، یه کلیاتی از اثر رو گفتم در ادامه: 2- پیرنگِ این فیلم را در دوران کرونا زیست کرده ایم؛ ماجرای انتشار یک بیماری. البته در این سناریو یک تفاوت داشتیم: سیستم درمان شوروی با همکاریِ همان سیستم مشهور خفقان و امینتی شوروری، تلاش میکنند بیماری را سرکوب کنند (مانند اختناق سیاسی و سرکوب اندیشه)؛ مانند چین در کرونا، گویی یک امتیاز مثبت برای نظم اقتدارگرایانه پیش آمد، یک بیماری سرکوب شد و جان بسیاری آدم نجات پیدا کرد. یعنی با قرنطینۀ سریع و عدم درز اطلاعات در جامعه، با حداقل تنش ممکن، این بیماری سرکوب شد. همینجا مسئلۀ اصلی کتاب مشخص میشود: پس یک نظام سیاسی تمامیتخواه، کارا است؟ اینجا جهانی حرف هست، ولی حداقل بحث این است که اگر کارا باشد (همین کارایی در کوتاهمدت ممکن است و در بلندمدت بعید است چنین مسیری بتواند ادامهدار باشد) مسئلههای مهم فلسفۀ سیاسی وارد میشود: آیا لزوما آزادیِ سیاسی و دموکراسی به علت کارا بودن خود مفید اند یا باید برای آن توجیههای غیرکارکردی و اخلاقی ردیف کرد؟ اینجا کلی بحث مانند «دموکراسی معرفتی/epistemic democracy» یا «دموکراسیِ مشورتی/deliberative deliberative» و این چیزا میاد وسط که واقعا کارِ من یکی نیست صورتبندی کردنش و ربط دادنش به این مرور. ولی خلاصه اینو بپذیرید استدلالهای مدافع ساختارهای نوین سیاسی، لزوما به کارکرد و کارایی آنها نگاه نمیکنند. پاسخ نویسنده نیز به این پرسش: «آیا این کارایی نظام سیاسی مذبور در سرکوب بیماری و نجات انسانها از یک همهگیری (در آخرین تجربههای همهگیری در اروپا در برخی مناطق تا ربعی از جمعیت اروپا جان باخته بودند) توجیهی برای وجود چنین نظامهایی هست؟» نویسنده در هیچجای متن به صورت عیان و در یک جمله جوابی به این پرسش نداده است (و همین مانیفستی نبودن اثر بسیار قابل توجه میکند اثر را) ولی از کلیات متن میتوان این را فهمید که نویسنده چندان موافق این گزاره نیست. دلیل اول به شرح رویۀ این قرنطینه توسط نویسنده بود. مامورهای امینتی با کلاغهای خود (منظور ماشین سیاهای معروف در شوروی است که توسط پلیس استفاده میشدند) میآمدند برای اعمال دستور قرنطینۀ افراد در ارتباط با بیمار قطعی. ترس مردم، خودکشی (نامههای به استالین) و لودادن اطرافیان (بروز رذایل اخلاقی که در یک نظم تمامیتخواهانه احتمال وقوع بیشتر دارد) وجهی از کنایۀ نویسنده بود. مورد دوم که واضح بود، تصویر همیشۀ حاضرِ استالینِ غایب بود؛ توضیح خواهم داد. 3- یکی از المانهای بسیار اساسیِ کتاب به نظرِ من، نامههایی بود که شخصیتها خطاب به «برادر/رفیق استالین» مینوشتند. در مواردی پس از نگارش این نامهها شخصیت خودکشی کرد (این لحظه از فیلمنامه بسیار توان این را دارد که از لحاظ سینماتوگرافی و قاببندی یک تصویر عالی ایجاد کند. فردی که پس از نگارش نامه، در کتابخانۀ خود با شلیک گلوله خودکشی میکند). در موارد دیگر، شخصیتها در نامهها تمام تقصیرات را به جان میخریدند (از ترس ماموران امنیتی) که اطرافیانِ خود را نجات بدهند. به نظرم این مورد هم اهمیت دارد. این المانِ تکرارشوندۀ در ادبیاتِ سیاسی و پادآرمانشهری که «big brother watching you» یا چشم برادر بزرگ (دیکتاتور) شما را میپاید، با «نامه به استالین» خود را نشان داد. این برادر بزرگتر لازم نیست حضور داشته باشد و خود دستور ابلاغ کند، بلکه صرفا یادش هم میتواند نظارتی بر جان تو اعمال کند و در نبودِ دیکتاتور هم سرکوب شوی. بعضا در نظمِ تمامیتخواه، افراد پیش و بیش از خودِ بالاسریها خوی آنان را بازتولید میکنند. برای نمونه، برخی گروهها و گردانهای ارتش نازیها در حمله به شوروی، بدون اینکه دستور مستقیمی از مسئول بالادستی داشته باشند، خود دست به اعمالی بسیار تلخ زدند؛ یعنی بدون وجودِ دستور، دستور را به کاراترین نحو ممکن اجرا کردی. خلاصه با اینکه در هیچجای داستان، هیچ ردی از استالین نبود، اما استالین همیشه بود! میتونم بیشتر بگم، ولی دیگه پا بر یابوی نفس اماره میگذارم. خیلی هم کوتاه نشد. تازه کنترلش کردم :)))
(0/1000)
نظرات
1403/7/12
لطفِ بیدریغ کردید✌️😂 دیگه میخواستم مرور رو زود جمع کنم بره، سریع رفتم سر اصل مطلب...
1
1403/7/12
0