یادداشت

و کسی نمی‌داند در کدام زمین می‌میرد
        اطراف را قضاوت میکنم...

از ابتدای تاسیس نشر اطراف دوستش داشتم به 2 دلیل، یکم بابت تمرکز بر یک فرم هنری قدرتمند و  دوم بابت رعایت حریم هویت فرهنگی کشورم.
ولی دومین این مورد در این کتاب نقض شد، هیچ قضاوتی نسبت به نویسنده ندارم، هرکسی میتواند هر اندیشه ای داشته باشد ولی اطراف را قضاوت میکنم

شما که خودتان استاد روایت هستید دیگر چرا ؟ 
وقتی روایت هایی را که حاوی تِم و رنگ و عطر و منطق خاصی است را در قالب کتاب منتشر می‌کنید، در واقع دارید روایت سازی میکنید، مخاطبانتان را به آن روایت دعوت میکنید، خواننده جهان را از دریچه ذهن راوی می نگرد و بعد از اتمام کتاب، دریچه تبدیل به عینک های دائمی خواننده میشود.
در کتاب پا جا پای کسی میگذاریم که سردرگم است، خود حقیر پنداری ملی دارد، سر شار از ناامیدی است، در لبه ی خودکشی قرار دارد، ترکیبی از اندیشه های فمنیستی و بحران های جنسیتی است، سطحی، کم عمق، بی جهان بینی، عُرفی و بی ضابطه است، دچار مشکلات خانوادگی و فراری از خانواده است.
اطراف جان، تو مخاطبانت را دعوت به نگاه از همچنین دریچه ای کردی.
اصلا از اطراف میپرسم، میدانی هیچ هایک از کجا آمده است که تو از طریق آن جهان را برای جامعه ی ایرانی روایت میکنی ؟ خداوند به ما یا داده است که در زمین سفر کنید و با نظام فکری توحیدی بنگرید که چگونه است عاقبت ملت ها و مردمان. نه اینکه بی اندیشه، پا به سفر بگذاری و به همگان اعلام کنی، من سفر کردم و چیزی نیافتم و همه جا مثل تهران سپهر نجاتی برای مردم وجود ندارد.

اطراف جان، هنر برای تعالی انسان است، برندارید فرم زده بشوید و خودتان را از محتوی خالی کنید.
شما اطراف فرهنگ ایرانی-اسلامی هستید و نه اطراف اندیشهِ پست مدرنِ خسته ی از زندگی ماشینی، خالی از معنویتِ نابِ و پر از پارتی و سماع های بی حاصل که در نهایت بازیچه ی اندیشه غربی میشود.

حرف بسیار است ولی خیر الکلام ما قل و دل
      
206

19

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.