بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت Fereshteh SAJJADIFAR

بسم الله ا
                بسم الله الرحمن الرحیم

سال 77 قتل های سریالی در کشور پا گرفت که بعضی از مقتولان از جامعه ادبی و هنری ( نویسندگان-شاعران) بودند و مطبوعات شروع کردن به متهم کردن همدیگه و طعنه زدن که آره فلان روزنامه طرفدار دولته داره ماست مالی میکنه، اون یکی روزنامه هم کلاهش رو می کوبید رو میز که _ ببین توی که خودت رو روزنامه مردمی معرفی میکنی اما دروغ می نویسی! حد خودت رو بدون.
خب حالا ما کاری به ابعاد سیاسی یا اجتماعی این اتفاقات نداریم . ولی چرا مطرحش کردم؟

خب داستان کتاب راجع یک قتله. همین. نه بیشتر و نه کمتر از اون.
در داستان شاعری کشته میشه و خب تمام داستان حول همین قتل می چرخه.
ولی آیا واقعا می چرخه؟
معلومه که نه، اگر اینقدر ساده بود من موهامو نمی کندم که.
ماجرا از این قراره که یه نویسنده شروع میکنه به نوشتن، میزنه و یکی از کاراکتر هاش رو میکشه ، بعد خودش کشته میشه و همون کاراکتر مرده ادامه داستان رو می نویسه.
چی شد؟ مگه نمرده بود؟ زنده شد؟
لبخند ملیح زدن*
اگه شما از این توضیح چیزی فهمیدید همونقدر من از نوشته های نویسنده سر در اوردم. 

پ ن1: نویسنده های مرد ما، وقتی می خوان بنویسن کلا به چندتا چیز بیشتر نیاز ندارن. زن، سیگار و فحش. تمام. 
پ ن2: کاش نشر چشمه بگه با خودش چند چنده. باور کن چشمه عزیز شما مجبور نیستی هر چیزی رو چاپ کنی چون فقط از نظر فرمی خوبه اما محتواش به درد علفی که شتر  او دهنش بگردونه نمی خوره.
پ ن3: داستان از نظر فرم نوشتن درست بود. نمیشد ایرادی ازش گرفت و این همون دلیله که اقای انصافی بهش معروفه ، اما محتوای کتاب رو نپسندیدم. حس میکردم توی یه کابوس چند بعدیم که تمومی نداره( کما اینکه هدف نویسنده هم همین بود)
پ ن4: این کتاب رو کلا پیشنهاد نمیدم کسی بخونه. وقتتون رو که از سر راه نیاوردید. همین نیم نمره هم به خاطر فرم نوشته دادم .
پ ن5: اگه یه روزی نویسنده این کتاب رو ببینم براش یه مدال افتخار می خرم، همونقدر که اتوود اعصابم رو بهم ریخت اونم به همون اندازه موفق بود. احسنت برادر، این کار هر کسی نیست.
پ ن6: هر چی کلاس و کارگاه نویسندگی شرکت کردم گفتن اقا وقتی می نویسید لطفا دست به اون زاویه دید نزنید، یا معین کنید دقیقا از دید چه کسانی و با چه زاویه ای میخواید بنویسید، خب نویسنده خلاقیتش گل کرده بود و هی زاویه رو عوض کرد در حدی که یه جا دلم میخواست بشینم گریه کنم اینقدر که همه چی افتضاح بود.
        
(0/1000)

نظرات

چ قلب شرحه شرحه ای داشتی با این کتاب 😢😢😢😢
2
چی بگم واقعا 
دیگه چی میخوایید بگید... جای حرف زدن نذاشتید از بس کامل و بند به بند شرح دادید 🥲🥲😅😅
@FereshtehSAJJADIFAR 
زن سیگار فحش 
چه جالب 
یادمه یه بار آقای رحیم پور ازغدی تو یکی از سخنرانی هاش در مورد محتواهای فیلم های هالیوودی (اگه اشتباه نکنم) گفت فقط سه چیز دارن:
سکس، شراب، خشونت 
اینی که نوشتی دقیقا معادل همیناس
 
1
هی میگفتم خب که‌چی؟؟؟ دست بزنم برات که با یه زن غریبه هم خونه شدی؟؟؟ وای چه روشن فکر که داری دیدش می‌زنی
چندش حال بهم زن😒😒 
الان این عکس توصیف خودت بود موقع خوندن کتاب؟ یا توصیف نویسنده و شخصیت‌هاش؟ 😂
2
نویسنده‌ست😒 گیر کرده تو صندلی(استعاره از نوشته‌هاش) 
ممنون که وقتم رو نجات دادید 😁🌻
1
🫶🫶عزیزید