یادداشت ناصر حافظی مطلق

        مادام بوواري

۱)
"مادام بوواري" (Madame Bovary) اولين رُمان نويسندۀ فرانسوي، "گوستاو فلوبر" (Gustave Flaubert)، است كه در سال 1857 ميلادي نگاشته شده و نگارش آن پنج سال به طول انجاميده است. اين رُمان براي نويسنده‌اش شهرتي جهاني به ارمغان آورد، اگرچه به اتهام تبليغ امور غيراخلاقي پايش را هم به دادگاه كشيد كه البته تبرئه شد. "مادام بوواري" ترجمه‌هاي متعددي به فارسي دارد و اقتباس‌هاي سينمايي گوناگوني هم از روي آن ساخته‌شده است. 

۲)
برخلاف بسياري از تفسيرهاي موجود از اين داستان، شخصيت اصلي يعني "اِما بوواري"، نماد يك هوس‌باز نيست بلكه شخصي است مبتلابه عارضۀ "تازه به دوران رسيدگي". عارضه‌اي جهاني كه اگرچه به قدمت بشريت است، اما مدرنيته به آن روحي دوباره بخشيد. جهش پرشتاب جوامع از سنت به مدرنيته و جايگزيني ناگهاني قواعد زندگي كشاورزي با قراردادهاي شهرهاي صنعتي، براي بسياري از انسان‌ها توهماتي عجيب به بار آورد كه در ظرفيت و گنجايش ذهني آنان نمي‌گنجيد. مرداني كه هنوز دل درگرو بيل و كلنگ داشتند به سراغ ماشين‌هاي صنعتي رفتند و زناني كه كار هرروزه‌شان دوشيدن شير گاو بود، از مهماني‌هاي اشرافي سر درآوردند. اين عارضه همچنان هم گريبان‌گير نوع بشر است و البته در جوامع رو به توسعه بيشتر مشاهده مي‌شود. جوامعي كه در آن سواركار با ذهني آكنده از قواعد سواري گرفتن از قاطر و يابو، به ناگهان خود را در جايگاه رانندۀ خودروهاي لوكس و تمام‌خودکار مي‌يابد. بديهي است نتيجه چه خواهد بود. 

۳)
اكثر شخصيت‌هاي داستان "مادام بوواري" هركدام به شكلي درگير سطحي از تازه به دوران رسيدگي و نوكيسگي هستند و فراموش نكنيم كه فضاي داستان متعلق به دورۀ پرالتهابی از تاريخ فرانسه است كه طرفداران سلطنت خلع‌ شده توسط انقلاب، همچنان با هواداران امپراتوري و جمهوري درگيرند و در اين ميان روستاييان کلیسا روندۀ انجيل‌خوان و كشاورز و دامدار ناگهان خود را در كسوت شهرنشينان مدرن و وارث "ولتر" و "روسو" مي‌يابند. شخصيت "اِما" در اين ميان يك نماد پررنگ از وضعي است كه بسياري از مردمان آن دوره دچارش شده‌اند. زني روستايي و ساده كه به وصلت پزشكي نه‌چندان موفق درمی‌آید، گذارش به شهرنشينان خودپسند و اشراف مرفه و تجمل‌گرا مي‌افتد و در مدتي كوتاه با لباس‌هايي رنگارنگ هوس عشق‌بازي‌هاي خارج از قاعده به سرش مي‌زند. بديهي است كه سرنوشت چنين چرخش سفيهانه‌اي چه خواهد بود. 

۴)
"فلوبر" با تصويري كه از "اِما بوواري" ارائه مي‌دهد مردمان زمانۀ خود را زير تيغ نقد شديدي مي‌برد كه البته اين نقد همه‌زماني و جهاني است. "اِما بوواري"‌ها همچنان فراوان هستند و بذر خود را به همه‌سو مي‌پراكنند. براي مدرن شدن و زندگي در جامعۀ مدرن اولين گام داشتن ذهني مدرن است و اين كار با تغيير نوع لباس، رفتن به مهماني‌هاي مجلل و يا استفاده از رُژ لب با رنگ تند امكان‌پذير نخواهد بود. ذهن مدرن ابتدا نقاد خود است و سپس انديشندۀ به سطحي‌نگري مردمان. چنين ذهني براي هر كنش خود نيازمند اخذ تأييد ديگران نيست و آرامش خويشتن را بيشتر از بيرون در درون جستجو مي‌كند. چنين ذهني درخواهد يافت كه در سياهۀ دستاوردهاي يك زندگي خردمندانه تنها "مناعت طبع" است كه توان مبارزه با تازه‌ به دوران رسيدگي و نوكيسگي را دارا است. 
      
140

15

(0/1000)

نظرات

داستان رو فاش نمی‌کرد که
3

0

#جذب_مشتری 😅 

1

برای کسی که کتاب رو نخونده بخش سوم کلیت داستان رو فاش می‌کنه.  

0

بله درسته
@n_hafezi 

0