یادداشت سیده زینب موسوی

سعادت زناشویی
من همیشه ب
        من همیشه برای فهم بهتر آثار تولستوی اونا رو برای خودم تو یه خط زمانی مرتب می‌کنم :) چون به نظرم میشه یه سیر مشخصی رو تو آثارش دنبال کرد.
ولی الان تو جایابی این داستان یه مقدار دچار مشکل شدم...

تولستوی اصولا هر چی به اواخر عمرش نزدیک می‌شیم معنوی‌تر میشه و بیشتر از مسائل این دنیایی دور. 
همچنین، تو کتاب‌های اخیرش کمتر‌ به اشراف پرداخته و بیشتر به دنیای آدمای عادی سر زده.

از جهت این مورد اخیر می‌تونم این اثر رو تو جای مشخصش قرار بدم ولی از جهت مورد اول نه 🤔

 🔅🔅🔅🔅🔅

داستان از زبون یه دختر اشراف‌زادهٔ نوجوون روایت میشه که همهٔ سال‌های عمرش رو تو ملک روستاییشون گذرونده و حالا بعد از مرگ مادرش خوشی‌های زندگی براش رنگ باختن...
ماریا در همین اثنا بعد از یه وقفهٔ چند ساله دوباره با دوست قدیم پدرش مواجه میشه که ۱۷ سال ازش بزرگ‌تره و بین این دو نفر یه رابطهٔ عاطفی شکل می‌گیره...

🔅🔅🔅🔅🔅

نیمهٔ اول داستان خیلی عاشقانه و لطیفه و من از توصیفات احساسی این بخش بسی لذت بردم.
ولی خب اصولا قرار نیست اوضاع اینقدر خوب و قشنگ باقی بمونه...
البته که همچنان از توصیفات زیبای تولستوی حظ کردم :)

تولستوی دوباره اینجا نقدش رو به مجالس اعیان روسیه و روابط آزاد مرد و زن تو این مجالس می‌کشه وسط.
البته تو این داستان اوضاع اصلا به وحشتناکی آنا کارنینا نیست!
دقیقا به همین دلیل من با پایان‌بندی داستان مشکل داشتم... حس می‌کردم «باید» می‌شد که همه چیز درست بشه ولی خب نظر تولستوی‌ از درست شدن با نظر من فرق داشت 😄

 🔅🔅🔅🔅🔅

حالا چرا میگم جای داستان برام واضح نیست؟

ببینید تو آنا کارنینا در کنار عشق «منفی» آنا، تولستوی به ما یه روی مثبتی هم از زندگی خانوادگی در قالب عشق لوین به همسرش نشون میده.
تو مرورم از آنا کارنینا گفتم که چقدر از این بخش‌ها لذت بردم... مخصوصا اینکه حس می‌کردم خیلی با تجربهٔ زیستهٔ خودم هم‌خوانی داره.

ولی این داستان با اینکه پیش از آنا کارنینا نوشته شده (۱۸۵۹ در برابر ۱۸۷۸)، بیشتر به نظرم به سمت دیدگاه‌های سونات کرویتسر (۱۸۸۹) از عشق و زندگی خانوادگی متمایله تا به سمت اون چیزی که تو آنا کارنینا شاهدش هستیم 🤔

البته که سونات کرویتسر به مرااااااتب نابودتر از این کتابه 😅 اونجا قشنگ تولستوی هر چی عشق دنیایی و رابطهٔ زن و شوهری هست رو می‌شوره می‌ذاره کنار 🙄😄 البته من خیلی از مقدماتش تو اون کتاب رو قبول دارم ولی با نتیجه‌ای که تهش می‌گیره موافق نیستم... کلا هم سونات کتابیه که بسیار بیشتر از این «سعادت زناشویی» ذهن و قلب آدم رو می‌گزه... 

ولی خب کلا نیاز دارم به خودم یادآوری کنم که ما فقط یک نوع عشق و روابط خانوادگی نداریم :) و با این یادآوری مدل جمع‌بندی تولستوی‌ تو این کتاب رو بهتر می‌تونم درک کنم.
منتها، همچنان اون نوعی که می‌پسندم و دوست دارم همون مدل لوین و همسرشه ☺️

 🔅🔅🔅🔅🔅

من نسخهٔ صوتی کتاب رو با صدای خانوم مریم محبوب گوش دادم و از اجراشون راضی بودم. برای اینکه بتونم کتاب رو تموم کنم و بدونم تهش چی میشه دیگه هر کاری از کارای خونه که به نظرم می‌رسید رو انجام دادم 😂 ولی باز تهش مجبور شدم صفحات آخر رو متنی بخونم 😄 (یه داستان جذاب کلا یکی از راه‌های مجرب برای بالا بردن انگیزهٔ انجام کارای خونه‌ست 😄).
      
334

49

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.