یادداشت فرشته سجادی فر
1403/10/11
4.2
11
بسم الله الرحمن الرحیم بیاید هر چی جلد یک گفتم رو بریزیم دور ( به معنی غلط بودنش نیستا) و یه در جدید توی این جلد باز کنیم. احتمالا اگر میخواستم اسمی یا شعاری بزارم برای این جلد یه همچین چیزی میشد: _پسران در خَم مرگ پدر! جلد دهشتناکی بود، سراسر رنج، تاریکی و غم اما یک نوع ارتیاح خاطر خاصی هم در خودش داشت که دقیقا نمیدونم باید مدیون چی بدونمش. با وجود اتفاقات سخت و تصمیم های غیرانسانی که گرفته شد اما ته دلم هم خوشحال بودم هم موافق. خلاصه: در این جلد ما از یک دریچه جدید به رابطه تیبویی بزرگ و پسرانش نگاه می کنیم. آنتوانی که جلد یک داشتیم حالا یک راحتی و اطمینان به نفس خاص و جدیدی در خودش داره و عشق به کارش ستودنیه! در کنارش گمشده خانواده تیبو، مثل یه الماس توی مجامع ژنو می درخشه و باورمون نمبشه این همون پسر ۱۴ ساله زشت پر از حٌرمان و رمیدگیه. پ در آخر تیبویی بزرگ، رنج عظیم من و خیلی های دیگه توی این جلد اتفاقی بود که تیبویی بزرگ داشت از سر میگذروند. پینوشتها پن: احتمالا این جلد رو بیشتر از جلدهای دیگه دوست داشته باشم ( حالا ببینم رابطه ژاک و ژنی چی میشه توی جلد سه ) پن²: این شور و شوق بی الایش انتوان و در عین حال اقرارش به خودستاسی که داره ترکیب منحصر به فردیه که نیازمند تعمق خیلی زیاده. این بخش شخصیتش رو دوست دارم اما متاسفانه اون روی وقیح و یقه دریده اش زیاد جلوی این روی خوبش رو میگیره. پن³: چیزی که از ژاک دیدم خیلی بی رحمانه بود! ما ژاک رو به داشتن یک روحیه لطیف و حساس می شناسیم، اما مواجه اش با پدرش به چشم من سرد و مایوس کننده اومد. تا یک جای می تونم به اون بچگی سخت و طرحواره ها ربطش بدم اما انسان چیزی فراتر از این هاست. البته، میشه گفت با ذهن نظریه زده ژاک چیز بیشتری توقع نمی رفت اما با وجود انسانیتی که ازش دم میزنه منافات داره و ترسو تر از این حرفاست که با احساسات واقعیش رو به رو بشه و معمولا فرار رو بر قرار ترجیح میده. با این وجود بازم محبوب ترین شخصیت داستان برای منه. پن⁴:آرزو داشتم تیبویی بزرگ رو در حال هارت و پورت کردن ببینم، نه این چنین خار و ذلیل. پن⁵:بحث مذهبی و سیاسی کردن با آنتوان مثل آب تو هاون کوبیدنه. آنتوان به چشمم اونقدر نگاه عمیقی به مسائل پیرامونی خودش نداره و همین که سفره براش باز باشه تا بتونه چیزی از توش برداره و به زخم کارش بزنه براش کافیه. در کل تا وقتی بتونی نیازهای اساسیش رو تامین کنی گور بابای انقلاب و جنگو طبقه کارگر. پن⁶: توصیه میکنم این جلد رو؟ قطعا بله. هم کم حجم تره هم مفهومی و عمیق تر. پن⁷: دست و دلبازانه امتیاز دادم ( چون بهخوان بیشتر از این نداره) پن⁸: تازه یادم آومد، بعد از تیبوی بزرگ دلم بیشتر از همه برای ژیز سوخت. چه خیالاتی، چه انتظاری، چه دردی رو در خودش پرورونده بود و در آخر اینطوری رها شد. حق دارم بابت این کار ژاک با ژیز شیرم رو حلالش نکنم ( شاید بگید شیری ندادم که بتونم حلال کنم که در این صورت باید بگم توی مسائل مادر فرزندی ما سرک نکشید) از یک ور دیگه ژیز واقعا انتظار زیادی از ژاک داشت، با تمام عشقی که به این پسرک دارم، اما ناموسا چطور فکر میکنی این پسر میتونه مرد زندگی کردن باشه؟ این نهایت بتونه توی مجالس خودشون بلبل درازی کنه ، اونم چون روحیهش لطیفه زود میخواد از دل بقیه در بیاره.
(0/1000)
نظرات
7 روز پیش
واقعا هم آنتوان دریده بودش تو این جلد، هرکیو میدید هیزبازی در میاورد :/ پسرهی پدرکُشِ جذاب 😂
1
فرشته سجادی فر
1403/10/11
0