یادداشت محمد مهدی
باسمه 🔰 هر بیست و چهار ساعت، یک بخش قبل از خواب! این نسخهای بود که برای خوندن این کتاب پیچیده شده بود. 🔰 در ایامی که کار پایاننامه سخت جلو میرفت و پیچ خورده بود، این کتاب رو شروع کردم. به کتابی نیاز داشتم که کمی بتونه در این ایام، مقداری از فکر و خیال راحتم کنه. از یادداشتهایی که درباره این کتاب نوشته شده بود، حدس زدم میتونه گزینه خوبی باشه. وقتی هم دیدم که بخشهایی چند صفحهای داره که نیاز به تمرکز زیاد نداره، حجمش کمه و توصیههای کاربردی داره، انتخابم قطعی شد. 🔰 این کتاب، توی بدترین حالات جهت سلامت اعصاب و روان، انتخاب راضیکنندهای از آب در اومد. خیلی برام جالب بود که چقدر از تجربیاتی که فکر میکردم شاید فقط متعلق به خودم باشه، بین کتابخونها رایج و متداوله. خاطرات ساده خوانی کودکی، اولینهای کتابی و... 🔰 در کنارش فهمیدم با سنجههای کتابخوانی امثال آقای رضایی، واقعاً توی باغ نیستم. 😂 گرچه خیلی هم بد نیست و از اون حد کتابخواری یه کم ترسیدم... 🔰 در یکی از بخشها، نویسنده از کتابهایی میگه که اسمشون به سبب شرایطی که حین مطالعه بوده، خاطراتی رو تداعی میکنه... دوست داشتم خیلی بیشتر از این کتاب لذت ببرم؛ اما برام بیشتر مطالعه به مثابه بقا شد. حتی همین الآن هم که این یادداشت رو مینویسم، منتظر مدیر گروه هستم برای دفاع و... و طبعاً محتاج دعای شما ❤️ ☑️ کمتر در مورد خود کتاب گفتم. اگه کتابخون هستین توصیهاش میکنم! حداقلش مرور تجربیات شیرین گذشته و یادگرفتن یک سری نکات جدید هست؛ جدای از اینکه در شرایط ذکرشده هم کتابش جواب بود.
23
(0/1000)
نظرات
الحمدلله دفاع رو انجام دادم. این کارهای مرتبط با اداره آموزش هم خودش یه حجم انرژی و توان به همون اندازه میخواد 😂🤦♂️ دعا بفرمایید گیر و گرفتاری در کار پیش نیاد
1
محمدمهدی حیدری
1402/12/05
1