یادداشت سید امیرحسین هاشمی
1404/1/19
دانشنامه فلسفهٔ استنفورد؛ چه هست و چه نیست. 0- این تو بمیری از اون تو بمیریها نیست. هر متنی جایگاهی دارد و باید با توجه به آن جایگاه خوانده شود. مداخل فلسفهٔ استنفورد برای "ورود" به مباحث اصلا گزینههای خوبی نیستند. خواهم گفت به نظر من برای که و چه مناسب اند. 1- بحث از "آگاهی" از موضوعات اساسی فلسفه است که میتوان ریشههای آن را تا دوران باستان فلسفه پی گرفت اما از دوران پسادکارتی و فلسفهٔ جان لاک و هیوم بوده است که آگاهی خودش مسئلهای بذات مهم شد. امروزه هم که با قدرت گرفتن نوروساینس و رشتههای همسایه و روانشناسی و... بحث از آگاهی یک بحث مشخصا و ذاتا میانرشتهای شده است. برای همین اگر فیلسوفی بخواهد برای یک مدخل فلسفی از آگاهی بنویسد، باید گستردهٔ وسیعی از ادبیات رشتههای مختلف را بخواند تا یک "تفسیر معتبر" یا "تفسیر قابل قبول" از مباحث را گسترهٔ مطروحه به دست بدهد. به نظرم این وجه از اهمیت مداخل مهم است. 2- همین ماهیت گسترده بودن مباحث باعث شده است مثلا در همین مدخل، مشخص است نویسنده اصلا به دنبال این نیست که موضوعات برای خوانندهای که با مباحث آشنا نیست، واضح باشد (برای نمونه، اگر کتاب مقدماتی بود، وقتی بحث از "آزمونهای فلسفی" میشود و برای نمونه "مغز در خمره" بیان میشود، اگر کتاب مقدماتی بود، باید نوینسده در چند پاراگراف اهمیت بازی و آزمونهای فکری در فلسفه را شرح میداد و پس از آن در سایهٔ آن بحث مغز در خمره را شرح میداد. اما نوینسده این مدخل، تمام این موضوعات را مفروض گرفته است. مدخل قرار است کوتاه باشد. این شرح و بسطها در هندبوکها و... خود را نشان خواهند داد). برای همین، یکی از کارکردهای مداخل، ارجاع به یک تفسیر معتبر برای ارجاعدهی علمی است. برای نمونه در تحقیقی، میخواهید مفهومی یا نظریهای را شرح دهید، آنقدر نظریه اصلیِ بحث نیست (شاید هم باشد) و بخواهید یک تفسیر معتبر از آن را فرابخوانید و ناظر به آن بحث کنید. اینجا رجوع و ارجاع دادن به مدخل استنفورد جایز و مفید است. شاید در این مسیر، با نظریات دیگری که از پیش نمیدانستید هم مواجه شدید. این میشه کارکرد دوم مداخل. 3- چون مداخل توسط متخصص یک فیلد نوشته است و سعی کرده است به گسترهای فراخ از مباحث بپردازد، برای ایده گرفتن و یافتن عناوین پژوهشی و بحثِ مهم در آن فیلد/حوزه بسیار مفید است. مخصوصا اینکه "احتمال وقوع موضوع جذاب" وقتی در یک حوزهٔ مشخص بین منبع بُر میخورید بیشتر است. خودم در این خوانش از این مدخل چنین اتفاقی را تجربه کردم. 4- در بحث از پدیدارشناسی، مسئله آگاهی و حیث التفاتی آن و بسیاری مباحث دیگر مهم است. از مرلو-پونتی و هوسرل، خیلی بدیهی است که آگاهی مسئله باشد. در کنار این، "روایت" نیز در بحث از آگاهی مباحثی ایجاد کرده است. از ارتباطهای جذاب بین روایت و آگاهی در بغرنج مسئلهٔ خودآگاهی است (مدخل این بحث را در آینده خواهم خواند). خواندن این مدخل مثلا مباحث Denet (1994, 1997) و چند عنوان جذاب دیگر را یافتم که شاید مسیر جالبی برای فکر کردن به مسائلی چند باشد. 5- حالا اگه خواستید از فلسفه ذهن بخوانید (بحث آگاهی را ذیل فلسفه ذهن تعریف میکنیم)، کتاب "آشنایی با فلسفه ذهن" از کرباسیزاده و شیخ رضایی، بسیار بهتر از مدخل استنفورد است طبیعتا. 6- در ضمن، خیلی حیف است که این چاپ تجمیعی از مداخل استنفورد که اخیرا نشر ققنوس دارد چاپ میکند، ویرایش جدید نشده است. مدخلهای استنفورد به صورت مجازی و رایگان در وبسایت همین پروژه منتشر میشود و متون آن به مرور و فراخور، ویرایش میشوند. مشخصا بحث از آگاهی نسبت به پیشرفتهای تکنیکی و علمی از حوزههای مختلفی خیلی مباحث جنجالی و مهمی داشته است و مدخل اینترنتی اسنتفور در آگاهی، یک ویراست به سال 2014 داشته است (که احتمالا باید دوباره ویراست شود). ترجمهٔ این مدخل از نسخه اول که سال 2004 منتشر شده است انجام شده است که خب، شاید حتی وظیفه مترجم و ویراستار مجموعه بوده است که وقتی قرار است یک مدخل اینترنتی رایگان که ویرایش دارد، به فارسی منتشر شود و قیمت داشته باشد، ویراست جدید مدخل را مطمح نظر داشته باشند. دوست داشتم به بهونهٔ کتاب از یکی دو تا بحث فلسفی مهم هم حرف بزنم، ولی اینو حواله میدم به آینده اگه بیشتر و بهتر خوندم.
(0/1000)
نظرات
1404/1/20
دانشنامهی استنفورد برای ورود به موضوعات جدید مناسبه اما برای کسانی که پیشتر آموزش نسبتا مناسب فلسفی دیدن. یعنی مثلا به عنوان دانشجو یا فارغالتحصیل فلسفه. در غیر این صورت چگالی بالای مطالب خواننده رو اذیت میکنه؛ اعتراف میکنم که در بسیاری از مدخلهایی که به محتواشون تسلط(کامل یا نسبی) ندارم خود من هم اذیت میشم :) به نظرم کارکرد پژوهشی این دانشنامه بیشتر مد نظر تصمیمگیرانش بوده و به نظرم واقعا قرار نبوده به قصد آموزش نگاشته بشه. اینکه در موضوعات مهم و مختلف آدمها و آثار شاخص ردیف بشن و با یکی دوتا سرچ ساده بشه به سرچشمههای اصلی رسید و پژوهشگران به کمک این اطلاعات بتونن در دریایی از آثار دست دوم و سوم به آثار اصیل برسن احتمالا هدف اصلی این پایگاه بوده. البته من نمیفهمم چرا باید اینها ترجمه بشن. صادقانه متوجه ضرورتش نیستم. علاوه بر آپدیت شدن نسخه آنلاینش که شما هم ذکر کردی، همین مناسب آموزش نبودنش و پژوهشی بودنش مدخلهای این دانشنامه رو تبدیل به گزینههای بسیار نامناسب برای ترجمه میکنه...
1
2
1404/1/20
اون نکتهٔ اول در مورد کسانی که آموزش فلسفی نسبتا مناسب گرفتن رو واقعا قبول دارم، البته با یه تبصره، توی اون حوزهٔ موردِ بحث مدخل هم باید مطالعه داشته باشی، و الا به نظم بازم ممکنه ریپِ بد بزنه آدم موقع خوندش. در مورد اون کارکرد پژوهشی هم که گفتی واقعا همینه به نظر من هم. راهنمای یافتن مسیر درست در خیل منابع موجود رو میشه رسالت اینا دونست. در مورد اینکه باید ترجمه میشده یا نه، میشه بحث کرد. اگه یه نفر که واقعا متخصص موضوع فلان مدخل که قراره ترجمه بشه هست، شاید بتونه مثلا توی وضع "معادل/برابرنهاد"های مناسب فارسی همکاری داشته باشه. چندتا دلیل دیگه هم هست که خودم باید بیشتر بهش فکر کنم که دفاعپذیر باشه.
1
سید امیرحسین هاشمی
1404/1/19
1