یادداشت شکیلا دلیر

        فقط پنج دقیقه دیر رسیدم .


نه مرد داستان پنج دقیقه دیر نرسید یک زمستان دیر رسید ، زمانی طولانی به نازنینش باور داد که قرار است با روحی مرده با عشقی مرده با علاقه ای در خاک شده زندگی کند .
قرار است شصت سال زندگی کنند و هیچ حس نکنند بعد آمد و گفت زنده شو گفت تمام این مدت روح من در عشق تو بوده .
چه درد بزرگی نصيب نازنینش کرد.

کتاب بسیار زیبا است و با حجم بسیار کمش کلی حرف دارد . 
      
2.2k

80

(0/1000)

نظرات

احسنت به شما ... زیبا نوشتید 👏👏👏🍏📗🌿💚✌️🖊
2

1

خیلی ممنون از لطفتون 💕✨️ 

1

خدا حفظتون کنه 💜🩷💚❤️
@shakila. 

1

Zoha EBI

Zoha EBI

1403/12/28

فوق العاده بود، تاثیرگذار و کنجکاو کننده👌
1

1

خیلی ممنونم که خوندید 💖✨️ 

0