یادداشت بهارفلاح
1403/3/23
دراین اثر آلبرکامو صحنهها هرچند بهشکل نمایشنامه نوشته شدهاند ولی توصیفات و دیالوگهای طولانی وجزئی نگر باعث میشوند که حس رمان خواندن القا شود.حسن نمایش نامه از نظر من فضاسازی خیلی خوب نمایش نامه بودوایراد رو در شخصیت پردازی دیدم شخصیت تمپل ونانسی برای من تا پایان گنگ ومرموز ماندند . انتخاب این اسم برای کتاب باشخصیت خانم نمایش نامه پارادوکس دارد که احتمالا انتخاب عامدانه ای بوده است.راهبه یعنی زنی پاکدامن که به شدت از ارتباط با جنس مخالف گریزان است کاملا برخلاف تمپل.تمپل که آرامش را در شر وغرق شدن در گناه می بیند. "گوان استیونز"، مردی مرفه و ثروتمند، "گاوین استیونز"، وکیل و برادر گوان، "تمپل دریک"، همسر گوان و "نانسی مانیگو"، خدمتکار سیاه پوست و دایهی فرزندان خانوادهی استیونز است. ماجرا از روزی که گوان خانه را ترک کرده و عازم سفر می شود و دقیقا در همین روز، نانسی یکی از فرزندان او را خفه کرده و به قتل می رساند شروع شده است. صحنهی نمایش نیز از لحظهی دادگاهی نانسی و اعلام نتیجه و رای قاضی آغاز می گردد. داستان از همان ابتدای کتاب که از دادگاه شروع میشود به تا حدودی جذاب و پرکشش است که خواننده را جذب قصهی خویش می نماید. دادگاه نانسی را به اعدام محکوم کرده و خودش نیز با کمال آرامش و با اعتراف به گناه کار بودنش، این رای را می پذیرد. اما در سویی دیگر نیز، گوان که در واقع عموی مقتول است با کنار گذاشتن رابطه خونی وفامیلی که با خانواده مقتول دارد به دفاع از قاتل برادر زادهاش پرداخته ودرمقابل نژادپرستی قیام میکند.و سعی بر این دارد تا زن را تبرئه کرده و از اعدام نجات ندهد با اصرارهای فراوان از زن برادر خود می خواهد که با بازگو کردن رازهای ناگفته نانسی را از مرگ حتمی رهایی بخشد. نظرات مردمی را که خواندم خیلی از نظرات بر ضعیف بودن نمایش نامه تاکید داشتند ولی بااین وجود خوانش نمایش نامه برای من لذتبخش بود. جمله خاص کتاب: اوجویبار است وسنگ خارا می خشکاند ومی برد غم هارا از وحشت وعذاب مرگ تنها اوست که می رهاند مارا
(0/1000)
نظرات
1403/4/19
با خواندن متن شما متوجه شدم این ضعف در شخصیپردازی رو من هم درک کردم. به نظرم ریشهٔ این مشکل در ضعف دیالوگنویسی در این اثر بود. این همفهمیای که در مورد نژادپرستی و اهمیت آن در این اثر که داشتیم هم برایم جالب بود. متنی خوب بود، یاد گرفتم از شما🙏
1
2
1403/3/23
1