یادداشت شیدا
1403/5/2

این طور می شود که یک گربه، یک مرد بسیار چاق که به گربه آلرژی دارد، یک آدم بی خانمان و مردی به نام اوه در این شهرک به بازرسی روزانه می پردازند. اوه نگاهی به آن ها می اندازد و به این نتیجه می رسد که احتمالا کم خطر ترین گارد تاریخ بشریت را تشکیل داده است. . نمیدونم چجوری ممکنه زیبایی کتاب رو توصیف کنم. من تمام و کمال محو پیچیدگی و در عین حال صاف و ساده بودن شخصیت اوه شده بودم. اینکه همه چیز رو منطقی میدید و دنیا براش یک فرمول ساده بود، برخورد او که همیشه خاکستری بود با سونیای رنگارنگ و پرشور بنظرم قشنگ ترین اتفاقی بود که میتونست در کتاب رخ بده. این کتاب بی آلایش و صادق بود درست مثل خود اوه نویسنده به راحتی تمام تونست احساسات متنوع و عمیقی رو به خواننده منتقل کنه و اون رو جوری درگیر کنه که نتونه یک لحظه کتاب رو زمین بگذاره. به طرز عجیبی با نوع نوشتارش، طنز هایی که بکار میبرد و تصویر سازی شخصیت هاش ارتباط برقرار کردم و بینهایت از خوانش کتاب لذت بردم. . وقتی داشتم کتاب رو میخوندم و به جمله ی بالا رسیدم تصویرش خیلی دقیق توی ذهنم اومد و میدونستم باید یک کاری راجبش انجام بدم :> * البته که اونجوری که میخواستم نشد اما خوشحالم یه خاطره ای از اوه و دوستاش همیشه توی ذهنم باقی میمونه *
(0/1000)
شیدا
1403/5/11
0