یادداشت نوید نظری

برای قضاوت
        برای قضاوت در مورد کل کتاب کمی زود است. صد البته باید که صبور بود و نرم و لنگان پیش آمد تا که دید چه پرده‌ها که بشکافد از دهر،‌ نیشتر قلم نادر....
جلد اول کتاب ارزشمند آتش بدون دود نادر حول یک عشق می‌‌چرخد؛ یک عاشقانه صحرایی؛ با همان صراحت، سرعت و شفافیت و واقعیت‌گرایی. در این‌جا هر چند تغزل‌هایی از قهرمان صحرا در آستان داستان مانده اما همه چیز واقعی و بر اساس فرهنگ و سلوک ترکمن‌های صحرای خراسان و گنبد و استرآباد رخ می‌نماید. خبری از کشیدن درد فراق و صیقل‌ یافتن قلب معشوق در آتش حرمان یار نیست. هیچ نور صاف صوفیانه‌ای از دل این عشق بر نمی‌تابد و هیچ افسانه‌ای بجز داستان جنگ و نفرت و کینه و انتقام غزل نشده و بر ساز نمی‌شود.
کتاب اول داستان خشم و نفرت، عشق و محبت و دوری و نزدیکی دو تیره از طوایف قبایل ترکمن است که با پیوندی خلاف سنت و تاریخ موجب زایش تمدنی در دل روستایی جدید می‌شوند. چه اینکه تا تضاد نباشد زایشی در بین نیست و این یک قاعده برای تعریف و تصویر و تقریر تاریخ ماست.
گالان اوجای وحشی و بی‌رحم که هم دستش خوب به ماشه تفنگ می‌رود و جان می‌ستاند و هم قلبش خوب گرد قلم می‌چرخد و جان می‌سپارد؛ او نماد همه قبایل ترکمن است؛ آشتی‌گریز، تسلیم‌ستیز، با چشمانی هم‌چون عقابان صحرا تیز! با همان دستان خون‌ریز! قنداق تفنگ بر سینه می‌فشارد و کاسه تار ترکمنی در آغوش می‌کشد.
داستان اینجا هم از یک سفر رنگ و بوی تازه می‌گیرد که زمان به خون هجرت، رگ‌های زمین را زندگی می‌بخشد. این‌جا هم صحبت یک درخت است؛ داستان درخت و انسان و طبیعت! گیرایی داستان هجرت و پدیداری و زایش یک قبیله جدید در پی خروج گالان از بهشت ایل خویش است. در این‌چه برون هم نقطه کانونی و هستی‌بخش یک درخت است! درختی مقدس! پرده‌ای  دیگر از نمایش هبوط آدم در متون مقدس نظیر سفر پیدایش که در آن‌جا هم هرچند اخراج آدم از بهشت تلخ است اما بهانه آن درختی مقدس یا درخت معرفت است. تمدن انسانی در دامن و دستان پر مهر طبیعت پدید می‌آید؛ درخت و زمین کشاورزی و دشت‌هایی برای زایش و افزایش حیوانات.مع‌الاسف بازهم طور دیگری آین آغاز با برادرکشی همراه است؛ چه فرق می‌کند فرزند مادرت را به خون بکشی و یا برادر مادر فرزندانت را که ان الانسان کان جهولا!
عصیبت‌های جاهلانه، سنت‌های احمقانه در دو سده اخیر تصویری از ایلی با سابقه درخشان ساخته که در خاطرات تاریخی ایرانیان و اهالی شهرهای اطراف تنها خون است و تباهی و قتل و غارت و دزدی. حالاکه با چشم نزدیک‌بینی به آن نگاه می‌کنی همان نقش را بر قالی ترکمنی می‌بینی که تنها کمی جزییاتش جابجا شده و رنگ و رو گرفته است. هرچند نویسنده خواسته در رویارویی با حکومت مرکزی چه در عهد ناصری و چه عصر رضاخانی قدری از پلشتی ماجرا بکاهد اما تعهد او در نوشتن روایت سترگ و محوری تاریخ، باعث شده حقایق را پنهان نسازد. ولو از تیرگی آن قدری بکاهد.
جلد اول با مرگ گالان و سولماز به عنوان پرچم عزای برادرکشی بی‌رحمانه، بی‌فرجام به سرانجام می‌رسد. در این کشتن‌های بی‌حاصل، آدمی می‌میرد و گندم می‌سوزد و دام‌ها طعمه گرگان می‌گردند.
احترام به بزرگ‌تر،‌ پایبندی به سنت‌های متعالی دینی، پادرمیانی عشیره و خون و خانواده همه در زندگی  دو سده اخیر ترکمن‌ها رنگ باخته است و بین آنان با پیشینه درخشان تاریخی در ساختن یک امپراطوری جاودانه فاصله‌ای افتاده است به بزرگی هزاره‌ای و فرسودگی کجاوه‌ای در حسرت یافتن راه  آرمان‌شهری.
صد البته باید که صبور بود و نرم و لنگان پیش آمد تا که دید چه پرده‌ها که بشکافد از دهر،‌ نیشتر قلم نادر! که خورشید در پس تاریک‌ترین پرده شب فلق را می‌شکافد.
      
194

30

(0/1000)

نظرات

زهرا رضوان

زهرا رضوان

3 روز پیش

چقدر خوش نگاشتید....
1

1

نوید نظری

نوید نظری

3 روز پیش

مرهون نظر مبارک شماست  

1

سعید بیگی

سعید بیگی

2 روز پیش

درود و خداقوت
یادداشتی جالب و خواندنی بود و نثرتان هم که زیباست و خواندنش لذت‌بخش. تنها یک نکته و آن اینکه مراقب باشید که لفظ و تراش آن بر محتوا و اساس آن غالب نشود. بابت یادداشت خوبتان سپاس‌گزارم. مانا و نویسا باشید. 🌺💐🙏
1

2

نوید نظری

نوید نظری

2 روز پیش

سلام و ارادت ممنونم بابت تذکر  

1

فاطمـــه*

فاطمـــه*

2 روز پیش

خیلی دلتنگ این کتابم💔 
یادداشتتون حس جلد اول کتاب رو برام زنده کرد. ❤️‍🔥
منتظر می‌مونم که ببینم آیا اوج احساسات و عواطف انسانی که در ادامه‌ی داستان شاهدش هستیم بر رقت قلب قلم شما هم تاثیر می‌گذاره یا این شوری بوده‌ که به منتقل شده :")
3

1

نوید نظری

نوید نظری

2 روز پیش

به چی منتقل شده ؟ 

0

فاطمـــه*

فاطمـــه*

2 روز پیش

به من 😅 
جا افتاده
@navidnazari 

1

نوید نظری

نوید نظری

2 روز پیش

:)))
@s.fateme 

0