یادداشت الهه عباسپور

        فهمیده‌م که من به _تقریبا_ هیچ کتابی امتیاز کامل نمی‌دم چون به نظرم همیشه کتاب جا داشت که بهتر نوشته بشه و همیشه من جا دارم که مخاطب بهتری باشم!
اما بعد؛
بعد از همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها، دومین کتابیه که توی ژانر ادبیات مهاجرت می‌خونم. من تکلیفم با کتابی که ذکر کردم کامل مشخص نشده و براش یادداشت دقیقی هم ننوشتم اما به تقریب این کتاب رو بیش از اون دوست دارم. لحن صمیمی‌تری داشت که مرهون نگاه دقیق و عینی نویسنده‌س و بعد، دقت و موفقیت مترجم توی ترجمه. یداله‌پور توضیح می‌ده که چرا ترجمه کتاب لِم خاصی داشته و حتی اعتراف می‌کنه که جا داشت بهتر ترجمه کنه، و من هم حس می‌کنم لحن کتاب هنوز جا داشت شکسته‌تر بشه؛ اما همین‌قدرش هم عالی در اومده بود، روون و بی‌ هیچ دست‌اندازی.
شخصیت‌ها خوب پرداخته شدن و هر بار درباره هر کدوم می‌خونی، انگار که به تماشاش نشستی.
کتاب مسیرهای متفاوتی رو از خلال شخصیت‌ها طی می‌کنه تا به یه مقصد مشترک برسه؛ یکشنبه صبح‌ها، جمعیت مهاجرهای سیاهی که تو یه اتاق تنگ تو لندن دور هم جمع شده‌ان و هنوز نفهمیدن از زندگی چی می‌خوان. آدمایی که از خونه و خونواده دور افتادن و حالا همه‌جا دنبال جایی می گردن که بهشون حس توی خونه بودن و کسی بودن بده! 
کتاب هم تعریضی به نژادپرستیه و هم مصیبت‌خون دچار شدن به مهاجرت. آدمایی که از هند غربی برای زندگی بهتر اومدن لندن و حالا تمام زندگیشون جوریه که هرچی نویسنده توش عمیق‌تر می‌شه، انگار بیشتر تو سطح گیر می‌کنه. و نه، دارن زندگی نمی‌کنن. کتاب اما داره زندگی می‌کنه، و پرجنب‌وجوش و جون‌داره. 
دوستش داشتم. و هنوز بلد نیستم نقد حرفه‌ای بنویسم!
      
105

14

(0/1000)

نظرات

شیما شمسی

شیما شمسی

7 روز پیش

برام سوال شد چرا این ژانر رو میخونی؟😁
1

0

چون پیش میاد😃 

0

چرا نقدت بسیار حرفه ای هم بود شکست نفسی هم نکن
1

0

شما لطف دارین، ولی اصول نقد حرفه‌ای اینه که سلیقه شخصی مخاطب دخیل نشه. من نقدام نقد نیست درواقع:) 

0