یادداشت فاطمه معروفی

        اولین باری که با زوربا آشنا شدم با صدای دلنشین آقای آرمان سلطان زاده بود و خب صدای ایشون این قدرت رو داره که بدترین کتابها رو به دوست داشتنی‌ترین کتاب تبدیل کنه.
کتاب زوربای یونانی اثر نیکوس کازانتزاکیس با ترجمه محمد قاضی، یکی از شاهکارهای ادبیات جهانه که به شکلی بی‌نظیر فلسفه زندگی و انسانیت را به تصویر می‌کشه. این داستان، قصه‌ی دو شخصیت کاملاً متفاوته: مردی روشنفکر، درون‌گرا و اهل کتاب که تصمیم گرفته پا به دنیای واقعی بگذاره، و زوربا، مردی بی‌پروا، شادمان و عاشق زندگی.

زوربا شخصیتیست که زندگی رو نه از دریچه کتاب‌ها، بلکه از دل تجربه‌ها می‌فهمه . او با شور و اشتیاقی وصف‌نشدنی در برابر چالش‌های زندگی می‌ایسته و با رفتارهاش به خواننده یادآوری می‌کنه که خوشبختی در همین لحظات کوچک و گذراست، نه در آرزوهای دور و دست‌نیافتنی. در مقابل، شخصیت روشنفکر داستان به ما یادآوری می‌کنه که نگاه عمیق به زندگی نیز لازمه ، اما وقتی در کتاب‌ها و نظریه‌ها غرق شویم، ممکنه جوهره زندگی رو از دست بدهیم.

این کتاب به زیبایی تضاد میان عقل و احساس، تفکر و عمل، و تأمل و هیجان را نشون می‌ده. زوربا با رقص‌های پرشور، خنده‌های از ته دل و عشق بی‌قید و شرطش به زندگی، از ما می‌خواد دست از سنگینی افکار برداریم و زندگی را با تمام وجود تجربه کنیم.

نثر محمد قاضی با ترجمه‌ای روان و خوش‌خوان، این داستان رو به یکی از لذت‌بخش‌ترین آثار ادبیات تبدیل کرده. اگر دنبال کتابی هستید که به شما یادآوری کنه زندگی همین لحظه‌هایی است که نفس می‌کشید، زوربای یونانی یک انتخاب عالیه. این کتاب به ما نشون می‌ده که شاید لازم باشه گاهی مثل زوربا، بی‌خیال دنیای پیچیده شویم و با پای برهنه روی خاک رقص کنیم.

دلیل اینکه یه ستاره کم دادم هم اینه که به قول دوستان نمیشه از زن ستیزی و بی‌ادب بودن زوربا گذشت، تازه ما با سانسورش رو خوندیم 😁😁