یادداشت joiboy
دیروز

پنجمین کتاب امسال: بلادونا کتاب عجیبیه... واقعاً تو یه جمله همینو میتونم بگم. و راستش بهتره بدون مقدمه برم سر اصل مطلب. نکات مهم: 1️⃣:شخصیتپردازی شخصیتپردازی خاصی نداره. هیچ تحول یا عمقی توی شخصیتها نمیبینید و تقریباً هیچکدومشون دوستداشتنی نیستن — بهجز "مرگ". اتفاقاً یکی از نکات مثبت کتاب همین شخصیت مرگه. چون نویسنده از مفهوم مرگ برای ایجاد یه رابطه رومنس استفاده کرده که انصافاً هم ایده جذابیه و متفاوت دراومده. ولی بقیه شخصیتها... نه. من شخصاً با هیچکدومشون ارتباط نگرفتم. حتی شخصیت اصلی هم اصلاً برام قابل درک یا دوستداشتنی نبود. 2️⃣:توصیفات و فضاسازی اینجا کتاب یه امتیاز مثبت میگیره. نویسنده توی توصیفات خیلی خوب عمل کرده، مخصوصاً توی شروع داستان که فضاسازی قوی و جذابی داره. مخصوصاً اون حال و هوای گوتیک اول کتاب واقعاً حسبرانگیزه. ولی اینم یه اشکال داره؛ توصیفات بهقدری زیاد میشن که سرعت روایت رو پایین میارن. بعد از صفحه ۹۰، تمرکز روی توصیفها کم میشه، که البته به نظرم نکته مثبتیه، چون اگه همونجور ادامه پیدا میکرد، واقعاً خستهکننده میشد. 3️⃣:داستان و پلات شروع داستان فوقالعادهست. خیلی جذاب، پرکشش، و درگیرکننده. ولی همین شروع قوی باعث یه انتظاری میشه که متأسفانه توی ادامه برآورده نمیشه. داستان کمکم افت میکنه و از یه جایی به بعد حس میکنی داری سقوط میکنی. چون نویسنده به چیزایی میپردازه که اصلاً مهم نیستن و داستان رو عقب میندازن. روند داستان کند میشه و دیگه اون هیجان اولیه رو نداره. صحنههایی که مرگ توشونه، به طرز محسوسی داستان رو جلو میبرن. انگار فقط مرگه که داره داستان رو نگه میداره. پلات تویستها در مجموع بد نبودن؛ یکیشون (پلات تویست مرگ) قابل حدس بود، ولی اون یکی نه، که خب این یه نقطه قوته. ولی نحوهی جمع کردنش ضعیف بود، انگار پروندهها باعجله و بیحوصله بسته شدن. پایان داستان هم اونطور که باید تأثیرگذار نبود. مثلاً اون شخصیتی که آخرش وارد داستان میشه، اگر قبلاً براش زمینهسازی شده بود، قطعاً تأثیرش خیلی بیشتر میشد. ولی وقتی وارد شد، من فقط گفتم: «خب... همین؟ الان باید بترسم؟» ولی هیچ حسی نداشتم. 4️⃣:ترجمه و خود کتاب خانم اطلسی مثل همیشه عالی ترجمه کردن و آذرباد هم عالی چاپ کرده. طرح جلد و لوگو تایپ عالی داره و واقعا جذابه. صفحه هاش هم خیلی خوبه و راحت خوانه. پس از نظر چاپ و ترجمه عالیه. 🛑نکات منفی:🛑 🔸کتاب با اوج شروع میشه ولی خیلی زود افت میکنه. 🔸شخصیتها سطحیان و نمیتونی باهاشون ارتباط بگیری. 🔸نویسنده اول کار یهجوری جوگیره! از هرچی دم دستشه استفاده میکنه: توصیف زیاد، فضای ترسناک، ارواح... ولی بعدش کامل ول میکنه! مثلاً اون ارواحی که تو راهرو دیده میشن، دیگه حتی یه بار هم بهشون اشاره نمیشه. داستان مادر شخصیت اصلی هم همینطوره، انگار کلاً فراموش میشه. 🔸نود صفحهی اول داستان رو باید جدا حساب کرد چون لحن و ریتمش با باقی کتاب فرق داره. 🔸بخش رومنس بهشدت سطحی و کلیشهایه. از اون مدلهایی که شخصیت اصلی با چند نفره و نویسنده هم سعی میکنه تهش رو ماستمالی کنه که انگار نه انگار. ولی واقعاً همزمان به چند نفر علاقهمنده و همهشونم اونقدر جذاب و خوشاندام و… که آدم حس میکنه داره یه فیکفیکشن ضعیف میخونه، نه داستان عاشقانه. این اصلاً عشق نیست؛ این فقط کشش جنسی و جسمیه، یه رابطه سطحی. 🔻در مجموع🔻 بلادونا یه کتابه که پشتش حرف زیاد بود، ولی در عمل اصلاً راضیکننده نیست. ما این کتاب رو با گروه همخوانی خوندیم و تقریباً همه ناراضی بودیم. برای همین، بدون تعارف میگم: اصلاً سمتش نرید. وقتتون رو تلف نکنید.‼️ 🟪🔵با نظراتم موافقی؟🔵🟪
(0/1000)
نظرات
دیروز
عکسش مرتبطه؟ 😱😅 چند وقت پیش اسمش رو شنیدم ولی رغبت نکردم برم سراغش، با این وصف که گفتید همون بهتر 😅 جدا دارم امیدم رو به طور کامل به رومنتزی از دست میدم 🚶🏻♀️
3
1
joiboy
دیروز
2