یادداشت فاطمه توکلی
9 ساعت پیش
خب... خیلی تازه کتاب رو تموم کردم و برخلاف چیزی که فکر میکردم خیلی سریعتر از تصورم پیش رفتم توش و این رو مدیون دو چیز میدونم، یکی قلم روان نویسنده و زبان طنزش، دومی آشنایی خودم با فضای استارت آپی از زاویه ای که نوع نگاه و دیدگاهم با نویسنده موافق بود! کتاب نوشته ی خانوم آزاده رحیمی هست که دو سال و خرده ای توی سیستم استارت آپی ایران (در واقع یکی از موفق ترین استارت آپ های ایران در زمینه گردشگری که الان بزرگترین سیستم این حوزه است) در سمت تولید کننده محتوا کار کرده و بعدش ازش خارج شده، اما این کار کردن و خروج یه روند یکهو و بدون چالش و مستقیم نبوده. یعنی از همون اول به فکر این بوده که اگر تونستم برم جای بهتری کار کنم و به همین دلیل در ضمن کار کردن توی شرکت خودشون، مدام به جاهای دیگه رزومه فرستاده و مصاحبه رفته و فضاهای مختلف رو دیده. به نظرم زاویه ی نگاه کتاب درست بود. البته برای کسی که اوایل جوانی هست، و با شوووور و شوق فراوان وارد سیستم های استارت آپی میشه، و میخواد سریع رشد کنه و زندگی خودش و دنیا رو متحول کنه، کتاب خیلی سرکوبگر و استهزا کننده به نظر میاد. از دیدگاه این آدم ها، فضای استارت آپ میتونه خیلی هم درست باشه و اگر کسی باهاش کنار نمیاد مشکل از خودشه😏 ولی شاید از نظر من نوعی که ترجیح میدم کارها واضح تر و حقیقی تر و روند کارها با نظم و دقت و سرعت مطمئن تری باشن و وظایف در حیطه ی مشخصی باشن، و کلاس کاریم رو در به کار بردن چهل تا واژه انگلیسی در هر جمله م نمیدونم، استارت آپ یه بلبشوی کامله. جایی که ایده ها و سیستم ها از خارج از این زیست بوم طراحی شدن و با تزریق نامتعارف شون به فضای فرهنگی و کاری ایرانی، و ایجاد رویا و حتی رویا فروشی برای جوانان، اول از انگیزه و شور جوانی شون استفاده میشه و بعد هم خیل عظیمی شون با احساس سرخوردگی و شکست از فضای کار و رقابت کنار گذاشته میشن. جایی که شرح وظایف مشخصی نداره، آینده مشخصی نداره، مسیر مشخصی هم نداره، تنها چیزی که هست حرکته که خودشون بهش پویایی میگن علی ای حال، کتاب فصل های مختلفی داره که هر کدوم به اسم یکی از مفاهیم استارت آپی نام گذاری شده ، مثلا *ورکشاپ، اوپن آفیس، بازار هدف، او کی ار ، منتور و ...* اسم فصل های کتاب هستن خانوم نویسنده در هر فصل اون مفهوم رو در اکوسیستم استارت آپی توضیح داده، شرکتی که توش بوده و مصاحبه هایی که رفته رو هم به عنوان شاهد مثال با زبان طنز آورده آخرش هم میگه که خارج شدم چون دیدم بدون این سیستم ، زندگی بهتری دارم و قسم خوردم دیگه واردش نشم میگه استارت آپ بده؟ نه اصلا! میگه برای آدم های خاصی مناسبه! برای آدم کمرو، خجالتی، درون گرا، کسی که میخواد کار کنه و حقوق بگیره و زندگی شخصیش جدای از کارش باشه، وقت تفریحش رو برای کار نذاره ، احیانا کسی که با سن طبیعیش پیش رفته و توی سی و خرده ای سالگی حس ۲۰ ساله ها رو نداره، واقعا جای جالبی نیست و حتی ته کتاب اشاره میکنه به یکی از جذاب ترین حقایقی که منم در آستانه ی سی سالگی (حالا گیریم دو سال زودتر) بهش رسیدم... تلاش برای متفاوت و غیر معمولی بودن، توهم یه کار خارق العاده کردن و گریز از زندگی کارمندی به همین دلیل، در حالیکه در یک سنی، آدم رویاش میشه همین زندکی کارمندی شسته رفته و مرتب😁 (طبیعتا کارهایی مثل نظامی ها، پزشکان و معلمان و ... رو در این قیاس نداریم، منظور دقیقا مقایسه ی زندگی کارمندهای استارت آپ ها و کارمندهای اداری معمولی هست) یه نکته جالب دیگه، اشاره به رزومه فرستادن مطابق با اگهی های استخدامی بود که واقعا تیکه های جالبی داشت و اگر یک بار هم آگهی های استخدامی رو دیده یا مصاحبه رفته باشید از عمق وجود حسش میکنید در پایان اینم بگم که نشر اطراف و نشر ترجمان علوم انسانی رو خیلی دوست دارم و در این حیطه یعنی روایت نویسی طبیعتا نشر اطراف رو بیشتر ! چند تیکه از کتاب رو هم مطابق این مطالب براتون میذارم
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.