یادداشت محمد سعید میرابیان

اتاقی برای مهمان
        رمان‌های نشر بیدگل اکثرا مدرنیستی‌اند از همان‌هایی که درشان هیچ اتفاق بخصوصی نمی‌افتد، کاملا روتین و روزمره زندگی را روایت می‌کنند و جلو می‌روند.
اتاقی برای مهمان هم دقیقا چنین بود؛ داستان دو دوستِ پیر که یکی از دیگری که سرطان دارد و برای زنده ماندن چنگ به هر درمانی می‌زند، مراقبت می‌کند. هلن پرستار نیست، حتی دوستِ قدیمی و صمیمیِ نیکولا هم نیست اما از او مراقبت می‌کند، جایش را می‌شوید، حمامش می‌کند و از همه مهم‌تر به‌طرزی منطقی از خرافات درمانی که دوستش درگیرشان شده انتقاد می‌کند.

این داستان مرا به سالهایی برد که آلزایمر مادربزرگم حاد شده بود و مادرم تنها پرستار مادرشوهرش بود. با این عقبه رمان برای من سرشار از اشک بود: اشک از سر یادآوری روزهای سخت و اشک از سر دلتنگی...
      
614

21

(0/1000)

نظرات

علی عقیلی نسب

14 ساعت پیش

چرا دو و نیم دادید بهش؟
3

1

اگرچه همزادپنداری و تجدید خاطره بود اما مشکلات روایی بسیاری درش بود که توی ذوق می‌زد و لذت خواندن را از بین می‌برد. 

1

علی عقیلی نسب

8 ساعت پیش

کاش اشاره می‌کردید تو یادداشت
ممنون بابت پاسخ‌گویی‌تون🙏
@mo.saeed.mi 

0

درسته، از دفعه بعد.
مخلصم✌🏻
@aghili 

1

زهرا فروغی

10 ساعت پیش

خوب نوشتين،حتما ميخوانمش.ممنونم✨

1