یادداشت
دیروز
2.8
1
رمانهای نشر بیدگل اکثرا مدرنیستیاند از همانهایی که درشان هیچ اتفاق بخصوصی نمیافتد، کاملا روتین و روزمره زندگی را روایت میکنند و جلو میروند. اتاقی برای مهمان هم دقیقا چنین بود؛ داستان دو دوستِ پیر که یکی از دیگری که سرطان دارد و برای زنده ماندن چنگ به هر درمانی میزند، مراقبت میکند. هلن پرستار نیست، حتی دوستِ قدیمی و صمیمیِ نیکولا هم نیست اما از او مراقبت میکند، جایش را میشوید، حمامش میکند و از همه مهمتر بهطرزی منطقی از خرافات درمانی که دوستش درگیرشان شده انتقاد میکند. این داستان مرا به سالهایی برد که آلزایمر مادربزرگم حاد شده بود و مادرم تنها پرستار مادرشوهرش بود. با این عقبه رمان برای من سرشار از اشک بود: اشک از سر یادآوری روزهای سخت و اشک از سر دلتنگی...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.