یادداشت فاطمـــه*
5 روز پیش
روزی که اینجا نوشتم آتش بدون دودِ عزیزم تمام شد، یکی از دوستان در تکمیل این جمله نوشته بودن که: عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد💘؛ مجموعهای که پنج ماه برای من زمان برد (از ۰۳/۰۵ تا ۰۸/۰۵) و در این بازه حدود ۱۱ کتاب کم حجم دیگر در کنار این کتاب تمام شد چون کتاب سنگین بود و نمیشد یک نفس جلو رفت (البته مایل به انجامش هم نبودم چون نمیخواستم زود از فضای داستان جدا شوم و همچنین موازی خوانی را بیشتر میپسندم). از کل مجموعه ۱۹ بریده اینجا منتشر کردم که جا داشت ۱۹۰ تا بریده هم از آن با دیگران به اشتراک گذاشت چرا که تکههای آموزنده و درخشان که جدا از باقیِ متن، دِینِ کلام را ادا کرده باشند کم نداشت؛ داستان آنقدر گیرا بود که فقط به دلیل ضیق وقت مجبور میشدم زمین بگذارمش. در ابتدا کتابِ مرد محوری بود و حضور و نقش بانوان خیلی کمرنگ. اما جاهایی که ردی از زنان ترکمن به چشم میخورد، به قدری قدرتمند بود که مخاطب را از شجاعت و ایستادگی این زنان متحیر میکرد؛ از عشق، حیا و وفایشان. از توانایی غلبه بر احساسات برای نیل به آمال بلندمدت و دور. در دو کتاب آخرِ مجموعه، نقش زنان پررنگتر شد و حضورشان حماسیتر و معنادارتر.. احساسات پدر و پسری بین شخصیتها خیلی شفاف به تحریر کشیده شده بود؛ آمیختهای از عقل، منطق، احساس، غرور، خواستن و پس زدن؛ چشمانتظاری و دلتنگی.. کتاب از نظر ادبی غنی بود، چه غنایی. که فکر میکنم زین پس نتوانم هر کتابی را به راحتی به دست بگیرم و بخوانم. تا پیش از این هیچ تصور و شناختی از مردم ترکمن نداشتم؛ نقطهنظری که این کتاب از ترکمنها به دستم داد به این صورت بود: مردمی به معنای واقعیِ کلمه شریف که با جانشان پای اهداف و آرمانهایشان ایستادگی میکنند، صادق، بیباک، صبور، صبور... در عین حال این حجم از تعصبی که در جایجایِ داستان به چشم میخورد، من رو بُهتزده میکرد (بطور مثال سرانجام غمانگیز تاریساخلا و پسرش آرپاچی) من از این کتاب بسیار آموختم؛ از آلنی اوجای یموتی بسیار آموختم، از آقشام گَلَن، آقاویلر، مَلّان بانو، مارال، علی محمدی، کعبه، مُلّا قلیچ بُلغای.. نکتهی جالب دیگر اینکه من فکر میکردم فقط ادبیات روس پر از اسامی و اشخاص متعدد هست تا اینکه با این کتاب آشنا شدم😅 و جالبتر اینکه همه یک نسبت فامیلی با هم دارند و اگر این نسبت ها فراموش شود، رشتهی داستان از دست خوانندهی کتاب خارج میشود. دلم برای : گالان سولماز آق اویلر آقشام گلن مَلّان بانو تاری ساخلا آچیق تار زن یت میش ساچلی پالاز یاماق آلنی مارال علی محمدی آلّا کِبتِر ملا قِلیچ بُلغای تنگ خواهد شد.. در پایان این رو اضافه کنم که من هیچ آشنایی قبلی از نویسندهی کتاب -جناب ابراهیمی- ندارم و این کتاب هم اولین اثری بود که از ایشون مطالعه کردم، در نتیجه دلیلی که یک سری افراد با ایشون زاویه دارند را نیز نمیدانم، اما با هیچ باور منفی از ایشون درون این مجموعه روبرو نشدم و داستان و هدف نویسنده از نگارشش رو به غایت دوست دارم.
(0/1000)
نظرات
5 روز پیش
اونجا که گفتید: فکر میکنم زینپس نتوانم هر کتابی را به راحتی به دست بگیرم و بخوانم، کاملاااا درست گفتید. بعد از آلنی، دیگه کی میتونه انقدررررر به دل بشینه؟🥲
1
2
4 روز پیش
از گالان و اقشام گلن نام بردید ساچلی و یاماق و دکتر آلنی دلم خواست بخوانم دوباره
1
1
5 روز پیش
1