یادداشت روشنا
1403/7/18
4.0
26
کرگدن داستانی درمورد طاعون عصر مدرنه: «بیماریای که به شکلهای مختلف ظهور کرد، اما در اصل یکی بودند. تفکر ماشینی سازماندهی شده و بتسازی ایدئولوژیها، ذهن ما را از واقعیت دور، شناخت ما را گمراه و چشممان را کور میکند. ایدئولوژیها مسیری را میپیمایند که ما همزیستی مینامیم. یک کرگدن فقط میتواند با همنوع خود و یک فرقهگرا میتواند با عضوی از فرقه خود همزیست گردد.» یونسکو قهرمان داستان، برانژه، زندگی ملالانگیزی داره و زمانش رو با الکل میگذرونه. برداشت من این بود که انگار برانژه عمیقتر فکر میکنه و برای همین به یک نوع ملالی در زندگی میرسه، اما در عین حال هنگام شیوع بیماری کرگدن هم میتونه عمیقتر فکر کنه، تحتتاثیر قدرت جمع قرار نگیره و انسان موندن در بین کرگدنها رو انتخاب کنه. تنها چیزی که به زندگی برانژه رنگ نو میده، عشق و دوستیه، از انواع مختلفش. عشق به ژان، به دیزی، دودار و در نهایت انسان. از طرف دیگه، همین سرخوردگی از عشق هم آدمای مختلفی رو به سمت کرگدن شدن میبره. منطقدان نمیتونه به آدما کمکی کنه و حتی خودش هم کرگدن میشه. این منو یاد جملهای از فیخته میاندازه: اینکه شخص چه نوع فلسفهای را انتخاب میکند، بستگی دارد به اینکه چه نوع آدمی است. این جمله یه معنای درونیای برام داره، به این صورت که انگار آدم میتونه برای هر کاری منطق بیاره و بعد با توجه به درون و وجدانش بپذیره یا ردشون کنه. اوژن یونسکو به تهران هم اومده و در دانشگاه تهران با دانشجوها هم صحبت کرده. صحبتها یهکم منو شرمنده کرد 😅 تا حدی میشد دید که دانشجوهای ایرانی هم نزدیک به ابتلا به بیماری داءالکرگدن بودند. آه، الان هم در جامعهی خودمون خیلی میبینیم که "انسان" فراموش شده و همه در حال مسخ شدن توسط چیزهای مختلفن؛ نفرت، ایدئولوژی و... انگار بعضی وقتا یادمون میره که همهی اینا برای انسانه و نه بالعکس. خوندن متن مصاحبه رو واقعاً پیشنهاد میکنم. به نظرم هنوز هم جامعهی ما از اون زمان و سوالاتِ اون دانشجوها تغییر نکرده و میشه از اون مصاحبه و جوابهای یونسکو یاد گرفت. دو بار متن مصاحبه رو خوندم و ذخیرهاش کردم تا چندین بار دیگه هم بخونم. «آن چیزی که نزد روشن فکران امروزی برای من تعجب آور است، این است که پی بردهام برایشان عشق های مردم، تراژدی و گناهانشان مطرح نیست و آن چه برایشان مهم است مسائل و ایدئولوژیها هستند که می توانند افکار خوبی باشند، که می توانند توسط نطقهای انتخاباتی یا غیر انتخاباتی و یا مطالعات فلسفی و یا به وسیله ي مقالات روزنامه ها بیان شوند. عدهای لااقل می خواهند از تئاتر یک وسیله بسازند. گاهی خوب است. ولی آن چه قابل ملاحظه است، مسئلهی دیگری است و آن زندگی شخصیتهاست، دردهایشان و بدبختی هایشان؛ چه حق داشته باشند و چه حق نداشته باشند.»
(0/1000)
نظرات
1403/7/18
حس میکنم احتمالا در بعضی موارد باهاش موافق نباشم 🤔 حالا چرا امتیاز ندادی؟
4
1
1403/7/19
چجوری انقدر خوب مینویسی آخه🥲 کاملا باهات نوافقم که مردم جامعمون یا کرگدن شدن یا در حال کرگدن شدنن اما اصلا متوجهش نیستن یعنی کرگدن شدن انقدر نامحسوس اتفاق میفته که تو کاملا به خودت حق میدی و انقدر این موضوع عادیه و این شبیه هم شدن عادی و روزمرس که قشنگ توش حل میشیم بدون اینکه متوجهش باشیم
2
1
1403/7/19
خیلی ممنونم، لطف داری (◍•ᴗ•◍) آره دقیقاً 👌🏻👌🏻 و حتی شاید خودمون که داریم این کتابو میخونیم درگیرش باشیم و متوجه نشیم 🥲😂
1
1403/7/18
1