یادداشت محمد مهدی شفیعی
1403/11/1
من کتاب رو هدیه گرفتم. قبل از اینکه بهم هدیه بدنش اسمش رو شنیده بودم اما هیچوقت علاقهمند نشده بودم که بخونمش. خلاصه اینکه بعد از مدتی که توی قسفه کتابهام خاک میخورد رفتم سراغش. من کتاب رو با گارد و دید انتقادی خوندم - چون از قبل هم فکر میکردم کتاب زردی باشه- پس ممکنه چیزهایی که در ادامه میگم خیلی هم از نظر شما درست نباشه. ناشر موضوع کتاب رو خودسازی نوشته؛ اما کتاب شبیه کتابهای قبلی که من توی این دسته خوندم نیست و نویسنده حرفش رو در قالب یک داستان روایت میکنه. منم اینجا نظرم رو درمورد هر دو بخش جدا میگم: بخش داستانی از نظر من بخش داستانی کتاب واقعاً ضعیفه. یعنی اگر به کتاب صرف نظر از اینکه داره سعی میکنه یک سری قوانین برای زندگی بهتر ارائه بده، به عنوان یک کتاب داستان نگاه کنیم، با یک داستان ضعیف روبهرو هستیم. داستان روان هست اما کشش نداره. بنظر من اصلاً فرایند گرهافکنی و گرهگشایی توی داستان وجود نداره. صرفاً شخصیتهای داستان توی دنیای نویسنده وول میخورند. شخصیتهای توی داستان هم ضعیف پرداخته شدن. هرچند به نظر پرداخت ضعیف شخصیتها عمدی بوده اما به ضرر روند داستانی کتاب تموم شده.( اینکه فکر میکنم عمدی بوده رو جلوتر توضیح میدم.) بخش غیرداستانی ایراد اصلی من به بخش غیر داستانی هست. چرا که کتاب هم چه بر اساس نقلقول روی جلد از پائولو کوئیلو و چه بر اساس نوشتههای ناشر پشت جلد کتاب قراره زندگی ما رو برای همیشه متحول کنه :))) 1- بازی با علم: اسم این ایراد یا این مجموعه از ایرادهام رو نمیدونم دقیق چی بذارم. بازی با علم یا استفاده از شبه علم یا.... به هر جهت از نظر من نویسنده دانسته یا نادانسته در بخشهای از کتاب حرفهای عجیبی به اسم علم به خورد خواننده میده. بدون ارجاع دادن به منابع علمی، تحقیقات و مقالات به مفاهیمی اشاره میکنه که من حتی به وجود داشتنشون هم شک دارم :) برای مثال در صفحه 91 پارگراف آحر به مفهومی به اسم فاز جریان اشاره میکنه که در علم عصبشناسی وجود داره!! ( من به فارسی و انگلیسی عبارت فاز جریان رو جستجو کردم و به نتیجه مرتبطی نرسیدم) یا در صفحه ۱۳۱ پاراگراف پنجم مینویسه: از نقطه نظر علم عصبشناسی، هرچه ولوم مکالمانت درونی مخرب.... خب همونطور که میبینید حتی لحن نوشتار هم شبیه به نوشتههای عملی نیست :) همین اتفاق هم در صفحههای ۱۴۵ جهش کوانتمی ۱۲۵ روانشناسان مثبتاندیش ۱۲۱ بی ربط بودن موفقیت ورزشکاران به ویژگیهای ماردزادشان به شکلهای مختلفی تکرار میشه. البته من به اینکه نویسنده خیلی محکم و با تضمین ( صفحه ۴۶ ) روی بیدار شدن پنج صبح تاکید میکنه هم مشکل دارم. برای توضیحات بیشتر رجوع کنید به کتاب: کی: ترفندهای علمی زمانسنجی عالیکی: ترفندهای علمی زمانسنجی عالی ( من همه این موارد رو کاملتر توی وبلاگم شرح دادم. از این لینک میتونید <a href="https://mmehdi.ir/the-5am-club/">نظر من درمورد کتاب باشگاه پنج صبحیها رو بخونید</a> ) 2- نشخوار کردن ایده کتابهای دیگه: بنظر من نویسنده در سراسر کتاب به طور کلی و در برخی جاهای کتاب به صورت جزئی و دقیق در حال نشخوار کردن ایده کتابهای خوب دیگه است. این مورد رو هم اینجا زیاد توضیح نمیدم و اگر خواستید توی بلاگم کاملش رو بخونید: اینجا صرفاً به نام بردن اون کتابها بسنده میکنم: قدرت عادت چارلز داهیگ عادت های اتمی جیمز کلیر از ما بهتران مالکوم گلدول اصل گرایی گرگ مک کیون ترجمه: من به متن اصلی کتاب نگاه نکردم پس درمورد کیفیت ترجمه و وفاداری مترجم به متن کتاب حرفی نمیزنم. در کل بنظرم کتاب ترجمه روانی داره و میشه راحت و بی دست انداز خوندش. در نهایت هم واقعاً توصیه نمیکنم بخونیدش :) من هم این کتاب رو از وسطش رها کردم چون به این نتیجه رسیدم که بدرد من نمیخوره. به جای این کتاب، کتابهای خیلی بهتری برای خوندن وجود داره :))
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.