یادداشت سامان

سامان

سامان

دیروز

        نمایشنامه کوتاه و خوبی بود. داخل محیط سرد و زمخت پادگان یه بحث مذهبی بین دو تا از سربازا شکل می‌گیره که هم جذابیت داره و هم اینکه پرداخت نسبتا خوبی داره.هر کدوم از چهار سرباز لحن مخصوص خودشون رو دارند و نویسنده تونسته از پس این مساله به خوبی بر بیاد.شاید بشه گفت در دنیای بی رحم و مروت پادگانهای سربازی، هرچه قلدرتر و زورگوتر باشی بهتر میتونی حرفتو به کرسی بنشونی و اساسا منطقی در اون دنیای مزخرف نیست جز زورگویی. تو دنیای واقعی هم میبینیم که کشورهایی که زور زیادی دارند، حرفشون رو با زور به کرسی مینشونند.از این منظر هم شاید بشه به این نمایشنامه نگاه کرد...

پ.ن: دیشب که این کتاب به چشمم خورد و اسمشو دیدم،یاد آهنگ آرمین نصرتی افتادم؛ اونجایی که میگه : به من میگن گل پری، دل نمیدم سرسری :))) خلاصه بدونید با چه بینش عمیقی من کتابها رو انتخاب میکنم :)))
      
271

22

(0/1000)

نظرات

بند آخر عالی😂
1

4

سامان

سامان

دیروز

قربونت:)) 

2

اتفاقا این منطقی‌ترین انتخاب کتابی بود که تا اینجای زندگی‌ام دیدم. 
1

3

سامان

سامان

20 ساعت پیش

درود به شرفت سید😁 

1