یادداشت بهارفلاح

        🔴پزشک نازنین نوشته نیل سایمون، نمایشنامه‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس آمریکایی قصه نویسنده‌ای را دنبال می‌کند که در اتاق کوچکش، آرزوی نوشتن داستانی ماندگار دارد اما در طراحی روند داستان‌ها و پایان‌بندی آنها در دوراهی گیر می‌کند و نمی‌تواند بین پایان منطقی و پایان خوش، تصمیم بگیرد واز مشکلات نویسندگی با ترس صحبت میکند.

به گفته خود سایمون  درباره این اثر می‌گوید: «پزشک نازنین» در اصل یک نمایش کامل نیست. طرح‌های کلی و صحنه‌هایی است که با همکاری غیرحضوری من و چخوف نوشته شده است، البته نه آنتون چخوفِ «سه خواهر»، بلکه مردِ جوانی که برای روزنامه‌ها داستان‌های کوتاه و قطعات فکاهی می‌نوشت.
 در نمایشنامه چند داستان کوتاه که در دست نگارش نویسنده هستند را می‌خوانیم و همزمان با درگیری‌های ذهنی او مواجه می‌شویم:
🔻یک سری داستان کوتاه در قالب ایده های ذهن یک نویسنده  پی در پی روایت می شدند، هر کدام داستانی جدا از هم هستند و می توانست خیلی راحت به چند اپیزود تبدیل شود. آنچه که به درستی باعث شده هم نویسنده نمایشنامه و هم کارگردان نمایش آن به سمت  چند تک پرده ای شدن،یا اپیزود شدن نروند،شاید وجود همان نویسنده نمایش است که در میان آدم های نمایش جریان دارد و انگار سوژه داستان هایش را از خود آن ها می گیرد که در نمایش در برخی از داستان ها خوب پرداخته شده بود و در برخی از داستان ها هم نه.

🔻توضیح مختصری از نمایشنامه: ماجرای اول  کارمند جزئی را که ناخودآگاه بر روی رئیس خود عطسه کرده  و اکنون برای حفظ شغل خویش می‌کوشد حکایت می‌کند و یا کشیشی که برای درمان درد دندان خویش نزد دندانپزشکی مبتدی می‌رود و درد بسیاری را متحمل می‌شود. از معلمی ساده‌دل و خجالتی سخن می‌گوید که قادر به احقاق حق خود نیست و سپس از خود، که در دام شیادان گرفتار می‌آید یا زمانی که در مصاحبه برای استخدام هنرپیشه با دختری جوان روبه‌رو شده و به صحبت نشسته است. هم‌چنین ماجرای رییس بانکی را بازگو می‌کند که گرفتار زن لجبازی شده که از او پول طلب می‌کند ویادآور نمایشنامه جشن سالگرد آنتون چخوف در تک پرده ای ها بود. در پایان، نویسنده از آرزوهای دوران کودکی‌اش با مخاطبان سخن گفته و از صحنه خارج می‌شود. این نمایش‌نامه در دو پرده و هشت صحنه . داستان مردی به خاطر پول می خواهد خودش را به شکل نمایشی غرق کند، اما واقعا غرق می شود و به نوعی سرنوشت تمام آدم هایی که در داستان نویسنده دیده ایم را می خواهد نشان دهد.
هرچند در نمایشنامه به خصوص در داستان اول مرز داستان و نمایشنامه مشخص است و نویسنده داستان در نمایشنامه جریان دارد اما در داستان های آخر او کمرنگ می شود و مانند دیگر کاراکترها نمایش را به نظاره می نشیند
🔻کتاب را با ترجمه خانم آهوخردمند خواندیم که ترجمه روان وخوبی بود. ترجمه خوب ترجمه ای است ، که نه زیاده گویی داشته باشد وباعث شود روند داستان از ذهن تماشاگر خارج کند و نه کم گویی که داستان را دچار ابهام کند.،درعین حال ساده ،روان و وفادار به متن   هم باشد.

🔥بریده ای  جالب وتأمل برانگیز  از متن نمایشنامه:
دهن باز کردن که درد نداره!!!!
      
828

53

(0/1000)

نظرات

ممنون بابت همراهی شما و یادداشت تون 😍🔥😍
1

1

باعث افتخاره
سلامت باشید😍😍🔥🔥 

1

فقط بریده ی کتاب، چه انتخاب جالب و قابل تاملی🤔

1