یادداشت s. khalili
1403/6/15
4.2
28
درود بر شما کیمیاگر داستان جوانی است به نام یونس که به دنبال کیمیا، که شنیده اگر این راز را بداند و آن را به هر ماده ی بی ارزشی اضافه کند آنرا به طلای ناب تبدیل میکند ، از این شهر به آن شهر می رود و نهایتا شخصی به نام جابر به او معرفی می شود ،بعداز صحبت های طولانی با جابر در منزل او با دختری به نام نورا آشنا می شود که از بچگی در خانه ای او بوده نورا وقتی چهار ساله بوده جابر مادر او را به کنیزی میخرد و بعد نورا را برای تربیت نزد امام جعفر صادق می فرستد، نورا مدعی می شود راز کیمیا را می داند آن رانزد امام آموخته و تنها کسانی میتوانند این راز را بفهمند که به دنبال دانستن حقیقت به دنبال آن آمده باشند ،نورا میگوید برای دانستن این راز باید مرا نزد هارون خلیفه ببرید... یونس ،در دربار هارون شاهد چالش و گفت و گوی شور انگیز نورا با دانشمندان بغداد می شود ،نورا با علم و دانایی خود و هم چنین استناد بر احادیث و قرآن در این بحث پیروز می شود ،وهمه ی درباریان من جمله هارون متوجه می شوند که دانشمندان و علمای دربار آنچنان که باید از عدل حضرت علی و پیامبر پیروی نمیکنند و تا حدودی طرفدار ابوبکر بوده اند ،و ال عباسیان در ظاهر از سخنان پیامبر و احادیث پیروی می کنند وچندان اطلاعات کافی ندارند . کیمیاگر داستان واقعی دختری به نام حسنیه (نورا ) است که از شاگردان امام صادق (ع) است ،که در محضر امام به راز درونی کیمیا که همان ایمان الهی و عشق به پیامبرو خاندان اوست دست پیدا کرده ، بعد از اینکه نورا در دربار بر رقیب غلبه پیدا میکند ، برای محفوظ ماندن این گوهر نایاب توسط قاسم فرزند خلیفه از قصر خارج میشود و به همراه یونس و جابر به مدینه نقل مکان می کند . و زندگی یونس و نورا دست خوش تغییرات اساسی می شود . و یونس که شهر به شهر به دنبال کیمیا گشته متوجه میشود این سر درونی در وجود ادمیست....
(0/1000)
نظرات
1403/6/17
خیلی خوب و کامل بود ،رضا مصطفوی بسیار هوشمندانه با استفاده از اسم کتاب پائولو کوئلینو و کیمیا و کیمیا گری و جابربن حیان و ....توانسته داستانی درون دینی بسازد ،گرچه هیچ کس از اسم و جلد کتاب متوجه نمی شود .من این کتاب را نخواندم با اطلاعات به این نتیجه رسیدم ....رضا مصطفوی طلبه خوش ذوقی و مدیری است که نشر عهدمانا را به وجود آورد و آن را مدیریت می کند ...
2
2
1403/7/6
پائولو کوئیلو در جوانی به تهران سفر کرده و در محضر عارف ایرانی با مولوی و اندیشه های او آشنا شده ، در کیمیا گر داستان زندگی چوپانی به نام سانتیاگو اشاره شده که در خواب میبیند که بچه ای به او میگوید پای اهرام ثلاثه گنجی را جست و جو کن . او به دنبال رویای خود سفری در پیش میگیرد هم چون یونس که به دنبال راز کیمیاگری بود . و درواقع و نقطه ی مشترک دو داستان راز کیمیاگری ست که همان حدیث خویش است و اشاره به این دارد که وقتی تو چیزی را با همه ی قلبت بخواهی تو با روح جهان نزدیک تر میشوی . هردو داستان به اسرار هستی ،راز کیمیاگری اشاره دارد . در نسخه ی ایرانی داستان بانو حسینه و نقل قول های او نیز اشاره شده . و مصداق بارز این بیت از مولانا ست:: بیرون زتو نیست هر چه در عالم هست در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی @mehranm
1
1403/6/17
0