یادداشت ✧اخگر
4 روز پیش

کتاب "استخوان قاپ" رو تموم کردم. خیلی ازش خوشم اومد و واقعا کتاب عجیبی بود. تمام شخصیتهای کتاب عجیب و دیوانه بودن؛ همشون از سلامت عقل محروم بودن. ولی در عین حال سه تا از شخصیتها رو دوست داشتم بخصوص سوفی رو بیشتر دوست داشتم. شخصیت جالبی داشت؛ یه دختر دعوایی و تقریبا عصبی و شجاع که برای نجات خودش از گورتپه و بین اون همه آدم عجیب و غریب و هیولای دریایی، به دل خطر میرفت. شاید اینکه شخصیتاش عجیب و دیوانه بودن برای بعضیا آزاردهنده باشه ولی برای من لذتبخش بود که همراه سوفی بین چندتا آدم دیوانه زندگی کنم. از وایب ستودنیش بگم واقعا عالی بود؛ کمتر کتابی دیدم که توی دریا اتفاق بیفته یعنی اصل ماجراش دریا باشه. انقدر توصیف فضا خوب و کافی بود واقعا احساس میکردم که دارم توی گورتپه، کنار هیولاهای دریایی و یه خونهی بزرگ با راهروهای تو در تو و بیانتها و سردابهای تاریک زندگی میکنم. شخصیتپردازی هم خوب بود و کاملا شخصیتهارو تصور میکردم. روند داستان هم مناسب بود و مشتاق میشدی داستان رو ادامه بدی تا از سرنوشت سوفی و بیماری تبِ دریا باخبر بشی. یه ایرادی که میتونم بگیرم در مورد عشق کارترایت و سوفی بود خیلی یهویی آخرش شکل گرفت و هیچ اشارهای نکرد بهش بنظرم میتونست از اولش یه اشارههایی لااقل بکنه ولی خب بازم خوب بود و آنچنان باهاش مشکل نداشتم. پلات توییست باحالی داشت و شوکه و غمگین شدم. پایان کتابم دوست داشتم و قشنگ تموم شد. در کل کتاب قشنگی بود و از خوندنش لذت بردم.🐙
(0/1000)

✧اخگر
3 روز پیش
1