یادداشت عطیه عیاردولابی
1404/5/4
اکثر کامنتها ایرادهای کار رو به درستی گفتن. اینکه جادوهاش قاعده و قانون نداشت یا اطناب کلام داشت. ولی من به دو ویژگی کتاب که برام خیلی برجسته بود اشاره میکنم. اول؛ حس و حال قوی مادری و مادرانگی جاری تو داستان. آدارا هیچوقت نخواست دست از بچهاش بکشه و اجبار بزرگان و خواهر ایگناتیا هم اون رو از مادرانگیش دور نکرد. دوم؛ اندوه و تغذیه اندوهخوار از اون. ما شاید تو دنیای واقعی پدیدهای مثل اندوه خوار نداشته باشیم. اما به تجربه درک کردم که اندوه وقتی زیاد یا طولانی بشه، واقعا آدم رو میخوره. همه توش و توان، انگیزه، سلامت جسم و روح و امید آدم رو میبلعه. و خیلی سخته مقابله با این لعنتی. نمیدونم کسایی که این کتاب رو خوندن متوجه این نکته شدن یا نه. ولی خوبه این نصیحت پنهان تو لایههای داستان رو از نویسنده دریافت کرده باشن.
(0/1000)
نظرات
1404/5/4
داستان خیلی روی من تاثیر گذاشت، یکی از دلایلش همین گونه های مختلف اندوه بود. اندوه زان باعث فراموشی شده بود، اندوه خوار بقیه رو آزار می داد اما آدرا اندوه رو به امید و جادو تبدیل کرده بود. جدای از اون هم ریتمش که اونقدر کند بود و یکهو در عرض چند صفحه گره گشایی می کرد جذبم کرد و هم روایت پراکنده ش.
1
2
عطیه عیاردولابی
1404/5/4
1