یادداشت بهارفلاح🌺⭐

«زیبایی خو
        «زیبایی خوش‌بختی می‌آفریند یا فاجعه؟»
⚫📖کتاب شامل ۴تا نمایشنامه است که علاوه بر نمایشنامه‌ی «هلن»، نمایشنامه‌های «هیپولیت»، «آلسست» و «ایون» رو هم می‌خونیم.همه نمایشنامه‌ها به اسم شخصیت اصلی هستن.
🎬نمایشنامه‌ی اول روایت اوریپید از هلن‌ زیبا رو هستش،این که هلن هرگز توسط پاریس پسر پریام ربوده نشده و زئوس، دختر خودش رو فراری داده و به مصربرده(درسته که هلن دختره لدا وتینداروس هستش ولی در اسطوره ها گفته شده زئوس، روزی خودش رو تبدیل به قویی با بال و پر سفید 🦢 کرده واما ناگهان عقابی 🦅 بهش حمله کرده و زئوس از سر ترس به آغوش زنی به نام لدا پناه برده. لدا از سر خیرخواهی به زئوس امان داده؛‌ اما تمام این ماجرا حیله‌ی زئوس برای به دست آوردن لدا بوده حاصل هم‌آمیزی زئوس و لدا دختری زیباروی به نام هلن میشه) .این نمایشنامه از دوران حضور هلن در سرزمینی دور از زادگاهش،بنام مصر🇪🇬 هستش هفت سال از جنگ تروآ⚔️ گذشته و هلن چشم‌به‌راه همسرخودشه«منلائوس»نشسته، روایت اوریپید میگه که هلن واقعی کسی نبود که به پاریس داده شده بوده بلکه این توطئه‌ی هرا، ملکه‌ی آسمان‌ها، بوده که موجودی غیرواقعی از جنس هوا ساخت که به هلن شباهت داره (هلن بادکنکی،هلن چینی!)درواقع هلن هیچ‌وقت قدم به تروآ نذاشته و تمام اون جنگ و ویرانی برای هیچ انجام شده(به بهترین شکل پوچی جنگ رو تصویر کرده،که حتی اگر هلن واقعی بود بازم عبث وبیهوده بوده این جنگ)،حالا منلائوس بعداز سالها وبه سختی وخیلی اتفاقی به مصر میرسه،اونجا متوجه همه ماجرا میشه وبا نقشه‌ای که با هلن میکشن قصدفرار باهمدیگه دارن(اینجا بااین نقشه کشی خواننده ایفی‌ژنی درمیان توری‌های براش تداعی میشه)

🎬دومین نمایشنامه‌ی این کتاب روایت عشق ممنوعه ❌فدر به هیپولیت هستش. فدر، همسر پادشاه آتن، «تزه» است که توسط آفرودیت طلسم شده و عاشق هیپولیت میشه، باوجود اینکه هیپولیت پسر نامشروع همسر خودشه. ظاهراً دو نسخه‌ی تاریخی از نمایش هیپولیت وجود داره که یکی از اونها قدیمی‌تره و ناقص به دست ما رسیده. در نسخه‌ی اول نمایش، فدرا قادر نیست در برابر طلسم آفرودیت مقاومت کنه و به فساد کشیده می‌شه. گفته شده که ممکنه پس از اجرای نمایش و عصبانیت مخاطبان یونانی از نمایش بی‌شرمانه‌ی شخصیت زن داستان، اوریپید روایت رو تغییر داده و نمایش دوم رو نوشته(که ماهم خوندیم) که در اون فدر به امیال خود تن نمی‌ده و تا جایی که می‌تونه در برابر وسوسه‌ی آفرودیت مقاومت می‌کنه.(خدایان وسوسه میکردن وآدمهارو به دام مینداختن بعدش همونا محازات میکردن و می‌بخشیدن!)

🎬سومین نمایش« آلسست»، روایت عشق شاهزاده‌ای یونانی به همسرش، آدمت، پادشاه فره . آپولو، خدای هنر، زمانی مهمان آدمت می‌شه و پس از خداحافظی برای قدردانی از مهمان‌نوازی آدمت، به او وعده‌ی عمر طولانی و زندگی پس از زمان موعود مرگش رو می‌ده. آپولون، بقیه خدایان رو قانع می‌کنه که این وعده رو عملی کنن اما در عوض اونا شرطی پیش پای آدمت میذارن: اون باید کسی رو معرفی کنه که به جای خودش قربانی بشه. زمان مرگ آدمت فرا می‌رسه و او جانشینی برای خود پیدا نکرده تا اینکه همسرش آلسست پا پیش می‌گذاره و اعلام می‌کنه حاضره براش بمیره اما زندگی بدون عشق همسرش رو تجربه نکنه.حتی پدرومادرش که پیر هستن حاضر به این‌کار نمیشن(خودش چطور راضی شده همسرش به جاش تو جوونی خودخواسته بمیره!)بعد از این هراکلس (هرکول)که مهمان اونهاهست و پیش میاد ،برای نجات جان آلسست تلاش می‌کنه

🎬چهارمین به نمایشنامه‌ی «ایون» اختصاص داده شده  که روایت خادم  یتیمیه که در معبد آپولون 🕍 خدمت می‌کنه و به طور اتفاقی از گذشته‌ی خودش مطلع شده و متوجه حقایق تلخی درباره‌ی هویت خودش میشه. ایون متوجه میشه که مادرش کرئوز، همسر پادشاه یونانه و پدرش آپولونه، و او در واقع حاصل ازدواج نامشروع آپولو و مادرشه. در این روایت، با داستان کرئوز و رنجی که از آزارهای آپولون تجربه کرده و تلاش این دو برای غلبه بر قدرت و استبداد این خدای قدرتمند آشنا میشیم.

✔️📝به یاد ندارم تا حالا اثرهنری خونده باشم که تااین حد به اندازه هلن به روایت اوریپید، «ضدجنگ» باشه،بزرگترین جنگ تاریخ باستان رو به سخره گرفته،چقدر زیبا پوچ بودن اون همه کشت وکشتار رو نشون داده
✔️📝هرچی جلوتر داریم میریم خدایان یونانی برام منفورتر میشن،برای رسیدن به هدف خودشون با انسانها چه رفتارها که نکردن،مدام دنبال به رخ کشیدن خودشون بودن،خانم فدر بنده خدا نشسته با همسرش زندگیشو میکنه عشق ممنوعه‌ای میندازن تو ذهنش!(بیشتر کار شیطانی هستش یا الهی که)چطور برای همچین خدایانی ارزش قائل بودن که حتی براشون قربانی پیشکش میکردن!
اوریپید چیزی که روایت میکنه انگار خیلی هم خدایان رو قبول نداشته، زیرپوستی انتقاد می‌کرده ازشون ،شاید یکی از دلایل محبوب نبودن درزمان حیاتش همین بوده نه فقط ساختارشکنی‌هاش
      
2.0k

83

(0/1000)

نظرات

بسیار عالی و دقیق و درست نوشتید ... ممنونم 🌸⭐
3

6

خواهش میکنم..
درس پس میدم
ممنون از شما بابت همه زحماتی  که در حق ما بچه های هامارتیا می‌کشید😍⭐🌸 

1

خواهش می کنم وظیفه ست...شما هم کم زحمت نمی کشید برای باشگاه 😊😍🌸
@baharfallah76 

1

خواهش میکنم😍⭐🌸
@mrkh 

1

چه یادداشت مفید و قشنگی بود واقعا ممنونم از شما که انقدر با صبر و حوصله برامون یادداشت می‌نویسید🥹🩷
2

6

صددرصد👌 

5

خواهش میکنم،ممنون از شما که وقت گذاشتین با نگاه مهربونتون خوندین🙂🌹🌹 

1