یادداشت مدوسا
1403/4/27
جالب بود هرچند ایراداتی داشت که به اختصار بیان میکنم اولین ایرادی که به چشم هرکسی ممکنه بیاد اینه که روند داستان کند پیش میرفت گفت و گو محور بودن بیش از حد ممکنه خواننده رو خسته کنه اما نتیجه ارزشش رو داشت نتیجه ارزش اینهمه پیچیدگی و بازی دادن رو داشت هر داستانی که رنگ و بوی معما توش حس میشه طبیعتاً باید پیچیدگی داشته باشه ولی این داستان بیش از حد لازم و واقع پیچیده شده بود مورد بعدی رسیدن به نتیجه است پوآرو با مخاطب پیش نمیرفت جلو تر از مخاطب حدس میزد جوری که گهگاهی مخاطب زحمت فکر کردن به خودش نمیده و فقط منتظر جواب پوآرو میمونه یه رمان جنایی _ معمایی خوب رمانیه که کشف پا به پای مخاطب باشه ( مثل رمان بیمار خاموش ) نه اینکه کاراکتر اصلی جلو جلو همه چیز رو کشف کنه و مخاطب آخر داستان نفهمه کاراکتر چطور متوجه این نکات شده...
(0/1000)
نظرات
1403/4/28
راستش کلا مدل اگاتاکریستی و رمان های کاراگاهی قدیمی همینه. گفت وگو محور با تمرکز به دادن اطلاعات از زبان کاراگاه و کریستی اغلب با انبوه اطلاعات مخاطب را غرق میکنه تا خودش درست و غلط هایی که کاراگاهش میدونه را پیدا کنه. و خب چونمن در این کتاب به این کشف و شهود رسیدم، همه چیز برام خیلی معنی داشت.
2
1
1403/4/28
1