یادداشت ساجده سلطانی
1403/1/4
3.7
40
#رمان #بزرگسال یک: بعد از سه روز خواندن با کلافگی و شوقِ همزمان ، بالاخره تمام شد . حالا دلم میخواهد با یک نفر دربارهی رومن گاری حرف بزنم !! توی گوگل نوشته « رومن گاری در ۲ دسامبر ۱۹۸۰ بعد از مرگ همسرش در سال ۱۹۷۹ با شلیک گلولهای به زندگی خود خاتمه داد. وی در یادداشتی که از خود به جای گذاشته این طور نوشتهاست : واقعا به من خوش گذشت. متشکرم و خداحافظ ! » دو: اگر مرورهایی که بر این کتاب نوشته شده را بخوانید همه یا از شخصیت پردازی لنی صحبت میکنند و یا به تمجید / توبیخ رومن گاری در طنز سیاه میپردازند، من اما فکر میکنم کتاب یک وجه پررنگ دارد و آن مبارزه ی گاه و بیگاه روانشناسی ست با علوم انسانی جمعی ... برای همین اسم طنز سیاه را میگذارم پالایش خشم. مبارزه ی روانشناسی با علوم انسانی جمعی؛ مبارزه ای که در آن لنی،گوشهی رینگ ایستاده و روانشناسی را تحقیر میکند، دست های او را میگیرد و بعضی وقتها یک بطری هم پرت میکند طرفش ، در چنین مبارزه ای چه کسی برنده است ؟ نورز!! [روان پریشی] سه : دوست ندارم اینطور فکر کنم اما انگار در زندگی واقعی رومن گاری هم این نورز است که دستش به نشانهی پیروزی بلند میشود... در هر صورت رومن گاری را از پس این اثر، دوست داشتنی مییابم... او این مبارزه ی آشنا و نسبتا قدیمی را خیلی خوب به کلمه در میآورد.
(0/1000)
1403/1/5
1