یادداشت

سوءتفاهم
        (ماریا پس از مناجات و صدا زدن خدا)
«پیرمرد:    مرا صدا کردید؟
ماریا:          آه! نمی‌دانم! اما باشد، مرا کمک کنید. چون احتیاج دارم که کسی مرا کمک کند. رحم کنید و کمک کردن من را متقبل شوید.
پیرمرد:     (با صدای واضح و محکم) نه!» (ص ۱۱۸)

پسر بازگشت کننده به وطن یا اصل خود است؟! نمیدانم. شاید. که با اینکار فقط خود را تباه میکند. اصل یا مادرش هم بعد از تباه شدن پسر بیهوده تباه میشود. مارتا نیز دنبال سود دنیوی است. که او هم تباه شده یا ناشده در انتها توفیری نمیکند. ماریا نیز تلاش میکند دست به آسمان بیازد که «نه!» محکمی میگیرد.

الا یااهل‌العالم! نه عشق نجاتتان می‌دهد، نه اصل/ مام وطن/ مادری و غیره و ذلک، نه پول، و نه حتی آسمان! و مرگ پایانی است که شاید نجات دهنده نباشد اما حداقل تمام کننده است.
      
153

14

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.