یادداشت فاطمه خوران🇮🇷🇵🇸

خیلی حرف ه
        خیلی حرف ها دارم که در مورد این جلد بزنم
این جلد از لحاظ احساسی زخم عمیقی بهم زد و از لحاظ سیاسی و اعتقادی حسابی رومخم رژه رفت
صحنه های اصلی و فرعی چشمگیری داشت و حتی یه سری داستان فرعی دو سه بندی روایت کرد تا تصویری که از شرایط میده رو کامل کنه ولی ترجیح می‌دم اول از همه مفصلا در مورد بعدی از داستان حرف بزنم که برای خودم پررنگتر از بقیه بود: رد پای فرهنگ ژاپن تو ابعاد سیاسی و اعتقادی
نویسنده فرای ظاهر علمی- تخیلی، جنگ‌ها، کودتاها و درگیری‌ها، بیشتر در مورد اعتقادات سیاسی و شیوه‌های حکومت داری حرف میزنه و هر شخصیت مهمی تو این مجموعه نماینده یه دیدگاه سیاسی خاصه. جدای از این نویسنده با سوالاتی مثل "خاک مهمتره یا زندگی انسان؟" "شرافت و عزت مهمترن یا زندگی سربازها؟" "تسلیم بشیم بهتره یا به جنگیدن ادامه بدیم؟" سعی می‌کنه به درونیات و معنای زندگی انسان هم بپردازه
اما بنظر من نویسنده ما بی طرف نیست، نگاهش عمیقا ژاپنیه و از فرهنگی نشات گرفته که تسلیم شدن و زنده موندن به هر قیمتی رو ارزش می‌دونه
خوندن این کتاب می‌طلبه شما با تاریخ، فلسفه زندگی و فرهنگ ژاپن آشنا باشین وگرنه توی ملغمه‌ای که نویسنده از مفاهیم درست و غلط براتون میسازه گم می‌شین و صحیح ترین اعتقاداتتون به نظرتون غلط میاد

نویسنده یه جهان گسترده توی داستانش داره ولی نسخه ای که برای دنیا میپیچه عمیقا و قویا متاثر از فرهنگ خودشه
برای اینکه دقیقتر توضیح بدم لازمه حرفامو به چند بخش تقسیم کنم:

۱. فرهنگ و تاریخ ژاپن:
آشنایی من با فرهنگ ژاپن بوسیله انیمه ها و خیلی جسته گریخته بوده با این حال با همین آشنایی جسته گریخته متوجه شدم تعریف ژاپنی ها از کلماتی مثل شرافت و ایمان و وفاداری و صلح خیلی متفاوت با تعاریف دیگرانه
حداقل خیلی خیلی متفاوت تر از ماست 
شرافت تو فرهنگ سامورایی شامل خدمت بی چون و چرا به ارباب حتی با وجود فرمان نادرست بود و تخطی یا عدم توانایی، شخص سامورایی رو به بیشرف عالم تبدیل می‌کرد و حتی تو صورتش تفم نمینداختن. تاریخ ژاپن پر از خونریزی برای همین مفهومه
ژاپنی‌ها بعد از بالا رفتن از پله های پیشرفت و صنعتی شدن تو دوره امپراتور میجی، روسیه رو تو جنگ شکست دادن و بعد تصمیم گرفتن به کشورهای استعمارگر ملحق بشن
به دنبال این تصمیم چین و کره رو اشغال کردن و تو مدت اشغال اعمالی انجام دادن که کینه‌اش هنوزم توی قلب چینی ها و کره‌ای ها زنده اس
بعد هم با غرور و تکبر ناشی از این پیروزی‌ها به جنگ جهانی دوم وارد شدن و در نهایت با دو تا بمب اتمی که آمریکا رو سرشون ریخت تسلیم شدن، نه فقط تسلیم نظامی، بلکه تسلیم فرهنگی
بعد از این جنگ، ژاپنی ها به مفاهیم سنتی خودشون حمله کردن. نمیدونم این کار واکنش خودشون بود یا دستپخت آمریکا ولی ژاپنی بعد از جنگ دوم خودشو مقصر دید و به این نتیجه رسید حقم بود که این بلا سرم بیاد ولی به طرز جالبی بیشتر از اینکه به غرور و تکبر و بی رحمی‌شون حمله کنن به مفاهیم شرافت، اعتقاد و وفاداری حمله کردن و زندگی فردی، زنده موندن به هر قیمتی و صلح از طریق تسلیم رو جایگزین این مفاهیم کردن. این تفکر به خوبی تو آثارشون دیده میشه

۲. عملکرد نویسنده تو این مجموعه:
یوشیکی تاناکا به رسم اکثر نویسنده های ژاپنی که دیدم برای نشوندن حرف‌ خودش به کرسی [یعنی فکر و روح مخاطب] با گذاشتن حرف درست تو دهن آدم نادرست و نفرت انگیز و برعکس مخاطبش رو گیج می‌کنه تا این مخاطب به دونه دونه اعتقادات خودش شک کنه
شک کردن فی نفسه بد نیست و منم قبول دارم آدمی که شک نکنه احمقه ولی وقتی نویسنده به این شک جهت میده و براش مقصد تعیین میکنه بده
حربه بعدی اینه که داستان رو طوری جلو می‌بره که آدم‌های طماع و حریص و قدرت طلب از مردم سوءاستفاده می‌کنن و دسته دسته مردم عادی رو به طرف جنگ و فلاکت میفرستن و اسمش رو می‌ذارن شرافت و ایمان ولی نویسنده بجای حمله به حرص و قدرت طلبی، مستقیما به ایمان و شرافت حمله میکنه و اونا رو مقصر تمام بدبختی ها معرفی میکنه و اعلام میکنه اگه اینا نبودن هیچ جنگی و سوءاستفاده ای توی دنیا نبود. این نگاه، با توجه به فرهنگ ژاپن قابل درکه، ولی نمی‌فهمم چطور نویسنده این نسخه رو برای همه دنیا می‌پیچه؟ دنیایی که شرافت و ایمان براش یه معنی دیگه میده
یوشیکی تاناکا در واقع به صورت مستقیم به مخاطبش میگه تهی از هر گونه اعتقاد و ایمانی باش تا آزاد باشی تا زنده بمونی

۳. نظر ژاپنی‌ها در مورد تسلیحات:
دیدگاه پررنگی تو ژاپن وجود داره که تسلیحات رو عامل جنگ می‌دونه و میگه برای صلح لازمه همه تسلیم باشن و سلاح نداشته باشن. این دیدگاه هم باتوجه به تاریخ ژاپن (حمله به بقیه بعد از پیشرفت تسلیحاتی) قابل درکه ولی بازم در عمل بشدت کاریکاتوری و غیرممکنه 

قبلا هم تو گزارش پیشرفتم گفتم من به عنوان یه ایرانی نمیتونم نسخه‌ای که یوشیکی تاناکا می‌پیچه رو بی چون و چرا بپذیرم چون مسیر تاریخی که کشور من طی کرده با ژاپن خیلی متفاوته
ما هر بار که ضعیف بودیم، بخصوص از نظر نظامی زیر پای کشورای قدرتمند له شدیم و چند میلیون نفر از اجداد ما درست زمانی که بی‌طرف و خواهان صلح بودن، به وسیله طرف‌های قدرتمند تو فقر و گرسنگی و فلاکت کشته شدن
اگه بمب اتم چند صد هزار ژاپنی رو کشت، کشور من با چند میلیون کشته تاوان ضعیف و تسلیم بودنشو داده
دوست دارم نویسنده‌های ژاپنی از جمله تاناکا یه نگاه هم به سرنوشت ملت‌هایی مثل ما بندازن، اونوقت شاید بفهمن میشه از نظر نظامی قدرتمند بود ولی به دیگران حمله نکرد، میشه صلح طلب بود ولی تسلیم نشد و میشه شریف و باایمان بود ولی آلت دست آدمای حریص و طماع نشد

دو مورد دیگه هم تو کتاب هست که رد پای فرهنگ ژاپن رو به وضوح میشه دید:
- فرمانده های نظامی اغلب با هر شکست بزرگ خودکشی می‌کنن تا به روش شرافتمندانه‌ای مسئولیت شکست رو گردن بگیرن. این مورد تو فرهنگ ژاپن خیلی مرسومه. فکر کنم هممون دیگه با هاراگیری آشنا باشیم ولی برای داستانی که تو گستره جهانی اتفاق میفته بنظرم غیرطبیعیه، چون تو بقیه فرهنگ ها خیلی نادره و معمولا با استعفا و محاکمه جایگزین می‌شه
- مورد دیگه اینه که شعار «نترسیدن از مرگ» بین اشراف داستان تکرار می‌شه، که با سبک زندگی راحت و اشرافی‌شون تناقض داره. این نگاه به مرگ شاید تو فرهنگ ژاپن مرسوم باشه، ولی جهانی نیست. به این دلیل میگم شاید مرسوم باشه چون تو یه فیلم ژاپنی مربوط به جنگ جهانی دوم خلبانی بود که هر بار به ماموریت می‌رفت زنده برمی‌گشت. سربازان و افسران دیگه اونو سرزنش میکردن که چرا زنده برگشته در حالی که بقیه مردن تا اینکه اون خلبان زیر اونهمه فشار روانی خودکشی کرد😐💔

کلا حس میکنم نویسنده این کتاب رو برای مردم کشور خودش نوشته. هر چند بنظرم از اون ور بوم افتاده ولی این حسم دارم که ما مثل آدمای بی ربط داریم از بیرون گود بهش می‌گیم لنگش کن ولی خب برای شناخت این بعد از فرهنگ ژاپن واقعا منبع خوبیه اگه فقط با این عینک بهش نگاه کنیم که مربوط به فرهنگ ژاپن نه دیدگاه جهانی
و مورد آخر اینکه هنوز تو جلد دومیم و ممکنه نویسنده تا جلد آخر این دیدگاه‌ها و اعتقادات رو تغییر بده ولی به هر حال این یادداشت برای جلد ۲ نوشته شده و وضعیت جلد ۲ از نظرم همینه که گفتم

پ.ن¹: با وجود تمام این تناقضات نویسنده تو بعد احساسی واقعا فوق العاده بود. من نویسنده ای که بتونه بهم حس غم رو منتقل کنه واقعا تحسین می‌کنم و یوشیکی تاناکا تا اینجا رتبه اول این جایگاه رو داره و الحمدلله حتی شخصیت فرعیا رو مثل گوسفند نمی‌کشه
پ.ن²: فرهنگ سامورایی فقط بخشی از فرهنگ ژاپن بوده ولی خب به هر حال تاثیرش رو روی تعریف مفهوم شرافت گذاشته
پ.ن³: یانگ شخصیت دوست داشتنی ایه ولی افکارش رومخه بدم رومخه
پ.ن⁴: این عکسه خیلی قشنگ بود. دلم نیومد نذارم
      
178

13

(0/1000)

نظرات

E.M

E.M

1404/6/11

عجب چیزی بود این یادداشت. .
زیبا. کامل. دوست‌داشتنی. 
1

1

دیگه فقط همین یانگ مونده....
از دست بخوان تازه الان یادداشتت رو دیدم.
1

1

برای من میترمایر و یولیان مونده 
در ضمن منتظر یادداشت گوهربار جنابتان هستم 

0

وایولت

وایولت

3 روز پیش

اهل کتاب انگلیسی خوندن نیستم ولی پی‌دی‌اف این کتاب کجا گیر میاد؟؟؟؟
راستی در رابطه با حرفاتون درباره فرهنگ ژاپن باهاتون موافقم. البته در اون بخش حمله فرهنگی من معتقدم دست‌پخت آمریکایی‌ها بود چون ژاپنیا متعصب‌تر از این حرفان که خودشون یهو متحول بشن... به علاوه کل دنیا می‌دونن که شرق آسیا مردم‌های سردی هستن حتی سبک بازیگری کاراکترهای کیدراما هم خودش مدرکه(اینکه کل سریال پوکر فیسن و بعد یهو هیجانات شدید از خودشون نشون میدن) حالا ژاپنی‌ها جدا از سرد بودن توی خشونت هم از اطرافیان پیشی گرفتن. البته الان اون جریانی که گفتید به چین و کره حمله کردن حکایتش یادم نیست😅😅😅 جریان چی بود؟
1

0

انگلیسی کتاب رو می‌تونین از سایت یا اپ Z-Lib دانلود کنین ولی بازم میام پیوی برای این مورد
در مورد کره و چین هم بعد صنعتی شدن و شکست دادن روسیه تو جنگ، ژاپن تصمیم گرفت به کشورهای استعمارگر ملحق بشه و بخاطر همین چین و کره رو اشغال کرد و مردم این کشورها سال ها با استعمار ژاپن دست و پنجه نرم کردن و بهشون حسابی سخت گذشت 

0