یادداشت ام العلایق

        مدتهاست هر کتابی رو که شروع می‌کنم، هیچ شخصیتی رو حلاجی یا قضاوت نمی‌کنم . اجازه میدم  قصه تموم بشه و بعد حسابی به خدمتشون برسم 😅. اما شوالیه فرق داشت. اصلا نمی‌شد احساساتم رو در واکنش به کارهاش، کنترل کنم . نمی‌تونستم سر سوزنی بهش حق بدم و لحظاتی که خیلی کلافه می‌شدم، سریع  دست از خوندن می‌کشیدم. 
اما امان از پایان قصه که به رغم تکراری بودنش و آشنایی با فرجام‌های شبیه به اون ، همه حرص‌ خوردن‌های قبلی رو شست و برد.  
حتما عشق می‌تونه همینقدر قدرتمند باشه !
      
131

24

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.