یادداشت dream.m
1404/4/27
سال ۱۹۳۲ بود و کمیک هنوز داشت خودش رو پیدا میکرد. توی اروپا هم داستانهای مصور یهجور ادبیات راحتخوان برای کودکان حساب میشدن، و توی آمریکا این ژانر داشت کمکم پوست مینداخت تا بشه چیزی که بعدها به اسم Comic Book Culture میشناسیمش. درست تو همین برهه، یه پسرک لاغر بور با موهای سیخسیخی و سگ باهوشش وارد صحنه شدن. دیدیدیدینننن: " تنتن و میلو" ماجرای آمریکا، سومین سفر تنتنه. بعد از شوروی و کنگو، حالا نوبت آمریکای سرمایهداری بود. هدف؟ رسوا کردن مافیای مواد مخدر، آشنایی با بومیهای سرخپوست، و افشای فساد اقتصادی. خیلی کوله نه؟ اما پشت این ماسک ماجراجویی، چیزای مهمتری پنهان بود؛ تصویری تحریفشده از "دیگری" و تثبیتِ چهره قهرمان سفیدپوست اروپایی. (خیلی تکراری شد میدونم، خودمم خسته شدم. قول میدم آخرین باره) از دید یه بچه، این داستان هیجانانگیزه. ماشینهایی که منفجر میشن، گنگسترهایی که فرار میکنن، سرخپوستهایی با پرهای رنگی و خرسهای گندهای که از دل طبیعت میپرن بیرون. اما اگه چند سال بزرگتر بشی(مثلا ۱۰_۱۵ سال؟؟)، میفهمی که این قصه چیزی بیشتر از یه داستان سرگرم کنندهست. یه جور آموزش زیرپوستی عه و داره یاد میده کی حق داره ماجراجو باشه و کی فقط لوکیشن ماجراجویی حساب میشه. تنتن در آمریکا نمونه کاملیه از اسطورهسازی استعمار مدرنه. تنتن، بهعنوان یه قهرمان بیاشتباه، وسط جهان ناشناختهای میگرده، نظم برقرار میکنه، و بدون ذرهای تردید، قضاوت میکنه. بومیها یا سادهدل و فریبخوردهان، یا دشمن و وحشی. خلافکارها اغلب خارجی، اغلب کاریکاتوری، و حتماً نیاز به یک منجی متمدن دارن. نتیجه چیه؟ تثبیتِ ایدهای قدیمی در لباس نو. "سفیدپوستی که نهتنها برتره، بلکه مسئول نجات دنیاست". و اینجاست که تنتن بهسادگی یه خبرنگار باقی نمیمونه؛ تبدیل میشه به قهرمان سفیدپوست قرن بیستم. اونهم قهرمانی که جهان رو مثل صفحه کمیک میبینه: تخت، ساده، و با رنگهای محدود. جایی برای پیچیدگی آدمها نیست. شاید بعضیا فکر کنن حالا، با گذشت تقریبا یک قرن، چه لزومی داره به ماجرای «تنتن در آمریکا» جور دیگهای نگاه و نقدش کنیم؟ چرا باید اون حس نوستالژی و کنجکاوی و خاطرههای باحال رو با نقد خراب کنیم؟ راستش بنظر من نقد کردن بهمعنای نابود کردن نیست. درست برعکسه، و یعنی جدی گرفتن. وقتی ما "تنتن در آمریکا" رو نقد میکنیم، در واقع داریم میگیم این داستان انقدر مهمه که ارزش فکر کردن داره. نه اینکه بگیم هرکس ازش لذت برده، اشتباه کرده. نه، بلکه میگیم لذت بردیم و حالا که بزرگتر شدیم، میخوایم بفهمیم چرا این لذت، گاهی با تبعیض همراه بوده. ما هنوز میتونیم عاشق تنتن باشیم (حداقل منکه هستم)، بدون اینکه چشم ببندیم روی ایراداش. مثل اینکه عاشق مادربزرگمون باشیم، ولی بدونیم بعضی از باورهاش امروز دیگه پذیرفتهشده نیستن. ما میتونیم هم لذت ببریم از جذابیت کمیکها، و هم بفهمیم چطور بخشی از روایت استعمار سفیدپوستها بودن. این کمیکها، گذشته ما رو ساختن، اما قرار نیست آیندهمون رو هم تعریف کنن. ............. چقدر بابت هدیه گرفتن این مجموعه سپاسگزارم🥲 بخش بزرگی از شور زندگی هرروز رو به این کتابها و دقایقی که ورقشون میزنم مدیونم❤️
(0/1000)
نظرات
1404/4/27
جدی چه یادداشت پربار، دقیق و مفیدی که من رو ترغیب کرد جزئی از ماجراهای تن تن بشم.
1
1
dream.m
1404/4/27
1