بریدههای کتاب sh sh 1404/2/18 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 368 صفحۀ 12 0 26 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 73 زندگی تلخ بود، زهر و تلخ. 0 4 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 83 -نگذارید حقتان را بخورند میفهمید؟ این تنها وصیت من به شماست. 0 3 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 127 -به قول ایاز با دو دسته نمیشود بحث کرد. بی سواد و با سواد. 0 0 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 228 به او گفتم عشق را باید با تمام گستردگیاش پذیرفت، تنها در جسم نمیتوان پیداش کرد، بلکه در جسم و روح و هوا، در آینه، در خواب، در نفس کشیدن ها انگار به ریه میرود، و آدم مدام احساس میکند که دارد بزرگ میشود. 0 0 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 224 آیا کسی میتوانست بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد، و آدم را به چه ابدیتی نزدیک میکند؟ آدم پر میشود. جوری که نخواهد به چیزی دیگر فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد، هیچگاه دچار تردید نشود. 0 0 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 232 احساس میکردم وقتی آدم تنها میشود؛ تمامی غم دنیا در وجودش خیمه میزند. احساس میکند آنقدر از دیگران دور شده که هیچوقت نمیتواند به آنها نزدیک شود. میبیند میان اینهمه آدم؛ حسابی تنهاست. یعنی هیچکس را ندارد. 0 0 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 251 به یاد داشته باش که روزها و لحظه ها هیچگاه باز نمیگردند. 0 0 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 274 مغز من صبح تا شب توی کورهپزخانه خشت میزند. شب که میآید توی اتاق مثل جنازه میافتد روی تخت. دمر میخوابد و هی فکر میکند. 0 12 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 312 گفت:《 سرم بازار مسگر هاست.》دستش را روی سینه اش گذاشت:《 این جام ایستاده. یک چیزی اینجا مانده که هی حالم را خراب تر میکند.》 0 1 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 327 گفتم: چقدر میخواهی کتاب بخوانی؟ گفت: تا صور اسرافیل. 0 0 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 331 گفت: آدم تا داستان نخواند معنی زندگی را نمیفهمد. گفتم: دنبال چه میگردی؟ گفت: خودم. 0 0 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 331 گفتم:(یک جوان به سن و سال من و تو چند ساعت باید بخوابد؟) گفت:( یک آدم به سن و سال من و تو چند ساعت باید بخواند؟) 0 0 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 339 آدم ها فقط یک نیمه از عمرشان را زندگی میکنند. 0 0 sh 1404/2/16 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 368 صفحۀ 15 0 15 sh 1404/2/16 دختری که به اعماق دریا افتاد اکسی اوه 4.1 161 صفحۀ 209 0 0 sh 1403/12/30 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 92 صفحۀ 81 0 0 sh 1403/12/30 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 92 صفحۀ 131 0 1 sh 1403/12/30 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 92 صفحۀ 146 0 0 sh 1403/12/30 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 92 صفحۀ 311 0 0
بریدههای کتاب sh sh 1404/2/18 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 368 صفحۀ 12 0 26 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 73 زندگی تلخ بود، زهر و تلخ. 0 4 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 83 -نگذارید حقتان را بخورند میفهمید؟ این تنها وصیت من به شماست. 0 3 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 127 -به قول ایاز با دو دسته نمیشود بحث کرد. بی سواد و با سواد. 0 0 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 228 به او گفتم عشق را باید با تمام گستردگیاش پذیرفت، تنها در جسم نمیتوان پیداش کرد، بلکه در جسم و روح و هوا، در آینه، در خواب، در نفس کشیدن ها انگار به ریه میرود، و آدم مدام احساس میکند که دارد بزرگ میشود. 0 0 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 224 آیا کسی میتوانست بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد، و آدم را به چه ابدیتی نزدیک میکند؟ آدم پر میشود. جوری که نخواهد به چیزی دیگر فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد، هیچگاه دچار تردید نشود. 0 0 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 232 احساس میکردم وقتی آدم تنها میشود؛ تمامی غم دنیا در وجودش خیمه میزند. احساس میکند آنقدر از دیگران دور شده که هیچوقت نمیتواند به آنها نزدیک شود. میبیند میان اینهمه آدم؛ حسابی تنهاست. یعنی هیچکس را ندارد. 0 0 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 251 به یاد داشته باش که روزها و لحظه ها هیچگاه باز نمیگردند. 0 0 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 274 مغز من صبح تا شب توی کورهپزخانه خشت میزند. شب که میآید توی اتاق مثل جنازه میافتد روی تخت. دمر میخوابد و هی فکر میکند. 0 12 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 312 گفت:《 سرم بازار مسگر هاست.》دستش را روی سینه اش گذاشت:《 این جام ایستاده. یک چیزی اینجا مانده که هی حالم را خراب تر میکند.》 0 1 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 327 گفتم: چقدر میخواهی کتاب بخوانی؟ گفت: تا صور اسرافیل. 0 0 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 331 گفت: آدم تا داستان نخواند معنی زندگی را نمیفهمد. گفتم: دنبال چه میگردی؟ گفت: خودم. 0 0 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 331 گفتم:(یک جوان به سن و سال من و تو چند ساعت باید بخوابد؟) گفت:( یک آدم به سن و سال من و تو چند ساعت باید بخواند؟) 0 0 sh 1404/2/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 351 صفحۀ 339 آدم ها فقط یک نیمه از عمرشان را زندگی میکنند. 0 0 sh 1404/2/16 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.0 368 صفحۀ 15 0 15 sh 1404/2/16 دختری که به اعماق دریا افتاد اکسی اوه 4.1 161 صفحۀ 209 0 0 sh 1403/12/30 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 92 صفحۀ 81 0 0 sh 1403/12/30 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 92 صفحۀ 131 0 1 sh 1403/12/30 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 92 صفحۀ 146 0 0 sh 1403/12/30 فابل جلد 1 آدرین یانگ 4.2 92 صفحۀ 311 0 0